Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pass pattern
U
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pattern
U
خصوصیات فردی
pattern
U
بعنوان الگو بکاربردن
pattern
U
نمونه
pattern
U
نقشه طرح اصابت گلوله ها
pattern
U
سرمشق
pattern
U
انگاره نقش
pattern
U
شیوه
pattern
U
نقش
pattern
U
طرح
pattern
U
انگاره
pattern
U
خصوصیات
pattern
U
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
pattern
U
همتا بودن
pattern
U
تقلیدکردن
pattern
U
نقشه ساختن
pattern
U
طرح ساختن
pattern
U
الگو
pattern
U
نقش ونگار
to pattern out
U
نمونه شدن برای
pattern
U
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
pattern
U
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern
U
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
pattern
U
الگو صفات فردی
pattern
U
ردیف بندی
pattern
U
الگوقالب
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
pattern
U
گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
pattern
U
بطور نمونه ساختن
pattern
U
نقشه شکل
attack pattern
U
ارایش تک
key pattern
U
زنجیره یونانی
bar pattern
U
ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
move of pattern
U
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
key pattern
U
زبانه یونانی
bit pattern
U
الگوی ذرهای
bit pattern
U
الگوی بیتی
drilling pattern
U
طرح مته کاری
Herati pattern
U
طرح هراتی
[در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
pattern offense
U
موضعگیری در برابر حریف
holding pattern
U
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
stimulus pattern
U
طرح محرک
pattern making
U
مدل سازی
pattern making
U
نمونه سازی
pattern maker
U
طرح ساز
pattern maker
U
قالب ساز
pattern laying
U
مین گذاری مدل دار
pattern lady
U
بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
pattern generator
U
مولد تعمیر کار
pattern bombing
U
بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
movement pattern
U
انگاره حرکتی
pattern of development
U
الگوی توسعه
pattern plate
U
صفحه مدل
target pattern
U
شکل قرار گرفتن هدف
target pattern
U
شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
radiation pattern
U
الگوی تابش
test pattern
U
طرح ازمایشی
pattern shop
U
کارگاه مدل سازی
pattern recognition
U
الگوشناسی شناسایی الگو
pattern recognition
U
تشخیص الگو
pattern recognition
U
الگو شناسی
pattern recognitation
U
تشخیص الگو
movement pattern
U
الگوی حرکتی
herringbone pattern
U
طرح جناغی
punch and pattern
U
سوراخوحککردن
dispersion pattern
U
شکل پراکندگی
demand pattern
U
الگوی تقاضا
deflection pattern
U
مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
deflection pattern
U
مستطیل انحراف
crosshatch pattern
U
طرح شطرنجی
controlled pattern
U
بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
bravo, pattern
U
شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
Afshan
[all-over pattern]
U
طرح افشان
[با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
cane pattern
U
طرح بندی که بصورت تکرار نقوش با نواری نازک به شکل بند کل متن را فرا می گیرد
dispersion pattern
U
مستطیل پراکندگی طرح پراکندگی
disruptive pattern
U
اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
fallout pattern
U
نمونه ریزش اتمی
fallout pattern
U
شکل ریزش
factor pattern
U
طرح عاملی
energy pattern
U
الگوی انرژی
energy pattern
U
نقشه انرژی
effective pattern
U
منطقه اثر موثر
effective pattern
U
منطقه اصابت موثر
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
pattern laying
U
مین گذاری طراحی شده
diaper pattern
U
طرح گل و بلبل تکراری
[بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
attack pattern
U
الگوی تک
antenna pattern
U
طرح انتشارامواج انتن
antenna pattern
U
انتشار انتن
activation pattern
U
طرح برانگیختگی
battery groung pattern
U
طرح گسترش توپهای اتشبار
battery groung pattern
U
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
admiralty pattern anchor
U
لنگر میله دار
pattern milling attachment
U
تجهیزات فرز مدل
basket weave pattern
U
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
fundamental motor pattern
U
انگاره بنیادی حرکت
pattern start key
U
کلیدشروعبافت
pattern perception test
U
ازمون ادراک طرحها
developmental motor pattern
U
الگوی حرکت تکوینی
fundamental motor pattern
U
الگوی بنیادی حرکت
stitch pattern memory
U
حافظهبافتودوخت
weft-face pattern
U
[بافت پود نما که بیشتر در پارچه و گلیم بکار می رود.]
weaving pattern brush
U
مجموعهبرسموجدار
weaving pattern lever
U
اهرم مجموعهموجدار
sport skill pattern
U
الگوی مهارت ورزشی
photo pattern generation
U
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
spot pattern test
U
ازمون طرح نقطه ها
pattern construction drawing
U
الگوی نقشههای ساختمانی
operational pattern of marks by night
U
نقشیازعلائممشخصبرایشب
pass away
U
مردن
pass away
U
درگذشتن
pass by
U
ول کردن
to pass by any one
U
از پهلوی کسی رد شدن
pass by
U
از پهلوی چیزی رد شدن نادیده انگاشتن
pass off
U
بخرج دادن قلمداد کردن
pass off
U
به حیله از خود رد کردن
pass off
U
بیرون رفتن
pass off
U
تاشدن
pass off
U
برگزار شدن
pass off
U
برطرف شدن
to pass a way
U
گذشتن
to pass a way
U
درگذشتن
to pass a way
U
مردن نابود شدن
to pass for
U
قلمدادشدن بجای
to pass off
U
ازمیان رفتن
to pass off
U
برگذارشدن گذشتن
to pass over
U
صرف نظرکردن از
to pass over
U
چشم پوشیدن از
pass
U
عبورکردن
to pass on
U
رخ دادن
to pass on
U
امدن
one pass
U
تک گذری
pass
U
گذرگاه کارت عبور گذراندن
one pass
U
یک گذری
to pass on
U
درگذشتن
to pass on
U
پیش رفتن
to pass off
U
خارج شدن
to pass on
U
گذشتن
outside pass
U
رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
to pass off
U
بیرون رفتن
to pass off
U
تاشدن
to pass over
U
نادیده رد شدن ازپهلو
pass off
U
نادیده گرفتن
to pass for
U
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
pass
U
پاس دادن
pass
U
رایج شدن
pass
U
اجتناب کردن
pass
U
گذر عبور
pass
U
گذرگاه
pass
U
راه
pass
U
گردونه گدوک
pass
U
پروانه
pass
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
pass
U
پاس
pass
U
وفات کردن
second pass
U
گذر دوم
pass
U
عبور کردن
pass
U
رد شدن سپری شدن
pass
U
تصویب کردن قبول شدن
pass
U
رخ دادن
pass
U
قبول کردن
through pass
U
پاس کوتاه از میان مدافعان
pass
U
تمام شدن
pass
U
جواز گذرنامه
pass
U
بلیط
pass over
U
غفلت کردن
pass over
U
عید فطر
pass over
U
عید فصح
pass out
U
مردن ضعف کردن
pass out
U
ناگهان بیهوش شدن
pass on
U
دست بدست دادن
pass on
U
ردکردن
pass on
U
در گذشتن
pass over
U
چشم پوشیدن
pass
U
کلمه عبور
to pass
U
سدی راشکستن ودل بدریازدن
pass
U
گذراندن تصویب شدن
pass
U
جواز
pass up
U
رد کردن صرفنظر کردن
pass under
U
رد شدن از جلو موج سواردیگر
pass through
U
دیدن
pass through
U
متحمل شدن
to come to pass
U
واقع شدن
to come to pass
U
روی دادن
pass on
U
پیش رفتن
pass
U
معبر جنگی
by pass
U
گذرگاه فرعی
pass
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
pass
U
برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
This too wI'll pass.
U
این نیز بگذرد
To get a pass.
U
امتحانی را گذراندن ( قبول شدن )
pass
U
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
pass
U
انتقال یافتن منتقل شدن
pass
U
گذراندن
pass
U
گذر
pass
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
by pass
U
دور زدن مانع
by pass
U
لوله یدکی جا گذاشتن
by pass
U
شنت کردن
by pass
U
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com