English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 59 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
parts peculiar U قطعات مخصوص
parts peculiar U قطعات اختصاصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
peculiar U عجیب وغریب
peculiar U ویژه
peculiar U دارای اخلاق غریب
he is always a little peculiar U او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
peculiar velocity U سرعت خاص
peculiar people U قوم خاص
peculiar people U قوم برگزیده
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
in these parts <adv.> U در این کشور
six parts U ششدانگ
in these parts <adv.> U در اینجا
of its parts U کل ازهریکی ازاجزای خودبزرگتر است
in parts U به اقساط
the i. parts of a whole U بخش هایی مکمل یک چیزدرست
in parts U جزء جزء
for my parts U من که
parts U احزاب
for my parts U از سهم خودم
parts U قطعات یدکی
parts U هیئتها
parts of the ear U قسمتهایمختلفگوش
parts of a shoe U اجزایکفش
parts of a flag U اجزایپرچم
totake parts in something U در چیزی شرکت یادخالت کردن
spare parts U قطعات یدکی
parts of spectacles U قسمتهایمختلفعینک
Parts-per notation U بخش در یکای سنجش [مهندسی]
parts of the weapon U اجزایسلاح
integration by parts U انتگرال گیری جز به جز [فیزیک]
repair parts U قطعات یدکی
integration by parts U انتگرال گیری جز به جز [ریاضی]
parts list U فهرست قطعات
private parts U شرمگاه
proportional parts U بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
parts of speech U اقسام کلمه
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
parts list U لیست قطعات
common parts U قطعات عمومی
parts list U لیست اجزاء
common parts U قطعات یدکی عمومی
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
parts programmer U برنامه نویس اجزاء
prineipal parts U اصول فعل
privy parts U عورت
principal parts U قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
piece parts U قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
privy parts U شرمگاه
the secret parts U شرمگاه
parts per million [ppm] U بخش در میلیون [فیزیک] [شیمی]
spare parts list U فهرست لوازم یدکی
missing parts test U ازمون افتادگی وار
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
the cow parts the hoofs U گاو سمهای شکافته دارد
Are there any houses for sale in these parts? U این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
poverty parts friends <idiom> U بی زر میسر نشود کام دوستان
Cut the cake into three separate parts. U کیک را به سه قسمت جدا ببرید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com