English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
paint spray gun U پیستوله رنگ
paint spray gun U رنگ پاش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
paint spray U اسپریرنگ
Other Matches
spray U ترشح
spray U تزریق کردن
spray U پاشیدن
spray U زایده نگهدارنده پالتهای سوارشده روی ریل بار هواپیما الگوی پخش ترکشها
spray U زدن
spray U افشاندن
spray U سمپاشی کردن پاشیدن
spray U پاشش
spray U تزریق
spray U افشانه
spray U افشک
spray U پیچک
spray U گل و بوته
spray can U افشانه
spray can U پشنجه
spray can U اسپری
spray U گردپاش
spray U دواپاشی تلمبه سم پاش
spray U سم پاشی
spray U اب پاش
spray U شاخه کوچک
spray U ترکه
spray U افشانک افشانه
spray U ریزش
spray U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray U افشان
spray U چیزپاشیدنی
spray gun U گردپاش
spray painter U رنگپاش
spray arm U دستهتلمبه
to spray a room U امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
to spray a tree U داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
flame spray U تزریق کردن شعلهای
spray control U کنترلآبپاش
spray cans U اسپری
spray cans U افشانه
spray gun U تلمبه سمپاش
spray carburetor U کاربراتور سوخت پاش
plastic spray U رنگ پاشیدنی پلاستیکی
plastic spray U رنگ درزگیر یا روکش پلاستیکی
side spray U بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
spray reagent U واکنشگر افشانهای
spray tower U برج افشانه دار
spray tray U تله افشانک
spray attack U پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
nose spray U بسک جلو
nose spray U بسکهای جلوی گلوله
spray cans U پشنجه
spray button U دکمهآبپاش
base spray U بسک ته
aerosol spray U افشانه گردپاش
base spray U بسکهای ته گلوله
spray nozzle U پیستولآبپاشی
metal spray gun U تلمبه تزریق فلز
aerosol spray gun U افشانه تفنگی گردپاش
metal spray gun U تلمبه فلزپاش
paint U نگارگری کردن نقاشی کردن
to paint something [with something] U چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
pc paint U برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
paint U رنگ شدن
paint U پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint U رنگ
paint U رنگ نقاشی
paint U رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paint U رنگ کردن
to paint out U بازدن رنگ پاک کردن
rustproof paint U رنگ ضد زنگ
priming paint U رنگ استری
plastic paint U رنگ پلاستیکی
phosphorescent paint U رنگ تابنده
skin paint U نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
priming paint U رنگ استر
smooth the paint U رنگ کردن و پرداخت کردن
war paint U نقاشی بدن برای رزم و پیکار
wall paint U رنگ دیوار
traffic paint U خط کشی راه
gloss paint U رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
to paint the lily U چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
paint stripper U مادهایکهجهتازبینبردنرنگهایبرجاماندهازقدیماستفادهمیشود
surface paint U استر
poster paint U تقریبابیرنگ
water paint U رنگ لعابی
to coat something [with paint] U چیزی را با لایه ای [از رنگ] پوشاندن
paint cup U مخزنرنگ
oil paint U رنگ روغنی
cement paint U اندود کردن با دوغاب سیمان
coat of paint U اندود رنگ
enamel paint U رنگ لعابی
finishing paint U رنگ سازی اماده
fireproof paint U رنگ نسوز
flat paint U رنگ مبنا
flat paint U زمینه
fluorescent paint U رنگ فلورسنت
grease paint U رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
bituminous paint U رنگ قیردار
oil paint U رنگ روغن
anticorrosive paint U ماده ضد زنگ
antirust paint U ضد زنگ
antirust paint U رنگ ضد زنگ
battery paint U رنگ باتری
bituminous paint U رنگ قیری
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
lacquer paint U رنگ لاکی
paint thinner U رقیقگر رنگ
paint gun U رنگ پاش
paint progarm U برنامه نگارگری
paint thinner U تینر یا رقیق کننده رنگ
paint program U نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
paint remover U رنگ زدا
paint roller U غلطک رنگ کاری
paint coat U روکش رنگ
paint brush قلم موی نقاشی
paint pot U گلفشان
lay on paint U رنگ زدن
Paintbrush/Paint U windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap
paint work U رنگ کاری ساختمان
paint thinner U تینر رنگ
luminous paint U رنگ شب نما
luminous paint U رنگ نور
luminous paint U شبرنگ
acid proof paint U رنگ ضد اسید
to paint a rosy picture of something U امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
to strip the paint off the wall U رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
paint the town red <idiom> U اوقات خوشی داشتن
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
His fingers were stained with paint . U روی انگشتانش لکه های رنگ بود
acid resisting paint U رنگ ضد اسید
anti flouing paint U رنگ ضد خزه
heat fast paint U رنگ مقاوم گرما
to paint the town red U عربده کردن
to paint the town red U مستی کردن اشوب کردن
linseed oil paint U رنگ روغن برزک
rust protection paint U رنگ ضد زنگ
to paint adoor green U رنگ سبز بدری زدن
to paint adoor green U دری را رنگ سبز زدن
paint roller mill U دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
paint roller mill U غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
paint spraying equipment U تجهیزات رنگ پاشی
You have rubbed your coat against some wet paint . U کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com