English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
orbit point U نقطه لولای چرخش هواپیمادر هوا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
orbit U راه
orbit U چرخیدن به دور یک مدار
orbit U دور زدن
orbit U مسیردوران
orbit U دایره وارحرکت کردن
orbit U بدورمداری گشتن
orbit U حدقه
orbit U مدار
orbit U فلک
orbit U قلمرو
orbit U دور حدود فعالیت
go into orbit <idiom> U از کوره در رفتن ،خیلی عصبانی شدن
orbit U مسیر
transfer orbit U مدار انتقال
orbit of the moon U مدار ماه
expansion orbit U مدار نشان
electron orbit U مسیرگردش الکترون
electron orbit U مدار گردش الکترون
larmor orbit U مدار لارمور
keplerian orbit U مدار کپلری
orbit of the earth U مدار زمین
launching into orbit U شناورشدندرمواد
minimum energy orbit U مدار انرژی می نیمم
spin orbit coupling U جفت شدن اسپین- اوربیتال
space shuttle in orbit U نمایفضاپیمادرمدار
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point U سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point U باریک کردن
point U محل یا موقعیت
point U پوینت
point U قطبهای باطری یاپلاتین
point U نقط ه
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point U درصد
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point U مرکز راس حد
point U محل
point U دماغه
point U نشان میدهد
point U نقطه گذاری کردن
point U حد
point U جهت مرحله
point U محل مرکز
point U مقصود
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point U محل شروع چیزی
point U نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point out <idiom> U توضیح دادن
in point U بجا
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
in point U در خور
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
to the point U بجا
to the point U مربوط بموضوع
to come to a point U باریک شدن
to come to a point U بنوک رسیدن
three point U فن 3 امتیازی کشتی
off the point U بطور نامربوط
point to point U پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point U را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
in point U مناسب
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
The point is that… U چیزی که هست
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point U بطور بی ربط
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
point to point U نقطه به نقطه
zero point U نقطه صفر
point four U اصل چهار
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
far point U برد بینایی
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
on the point of going U در شرف رفتن
point U نقطه نوک
the point is U اصل مطلب این است
point U نوک
point U سر
point U نقطه
point U نکته
point U ماده اصل
to point to something U به چیزی اشاره کردن
near point U نقطه نزدیک
not to the point U خارج از موضوع
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
not to point U پرت بیجا
not to point U بیرون از موضوع
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
point U اصل
to point to something U به چیزی متوجه کردن
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
point U موضوع
point U جهت
point U امتیاز
point U رسد نوک
point U هدف گیری کردن
point U نوکدار کردن
point U نوک گذاشتن
point U خاطر نشان کردن
point U نشان دادن
point U متوجه ساختن
point U نقطه گذاری کردن ممیز
point U اشاره کردن
point U راس
point U گوشه دارکردن
point U نشانه روی کردن
point U مرحله قله
point U به سمت متوجه کردن
point U هدف
point U مسیر
point U نمره درس پوان
point U پایان
point U درجه امتیاز بازی
point U تیزکردن
point of sight U نقطه دید
point protector U سرمداد
point plotting U رسم نقطه
point of intersection U نقطه تقاطع
point of intersection U نقطه بهم رسید
reference point U نقطه مبنا
point particle U ذره نقطهای
point operation U عمل نقطهای
point of support U تکیه گاه
null point U نقطه صفر
point of presence U شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
point of regard U نقطه دید
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
pour point U نقطه جاری شدن
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
point of loading U نقطه بارگیری
point of symmetry U نقطه تقارن
symmetry point U نقطه تقارن
point of tow U نقطه یدک ناو یا قایق
point of intersection U نقطه تلاقی
point of weld U نقطه جوش
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point scale U مقیاس امتیازی
projection of a point U تصویر نقطه
projection of a point U خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
projection of a point U خط مصور
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
quiescent point U نقطه استراحت
radix point U ممیز
radix point U نقطه مبنا
neutral point U نقطه نول
radix point U نقطه ممیز
rear point U قسمت نوک عقب دار
rear point U اخرین قسمت عقب دار
reentry point U نقطه باز گذشت
principle point U مبداء اصلی
preequivalence point U پیش از نقطه هم ارزی
norm point U نقطه احتمالی فرود در پرش
point size U اینچ
point size U برای اندازه گیری نوع یا متن
point spread U امتیاز قابل انتظار
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point system U شرط بندی براساس امتیاز
point target U هدف کوچک
point target U اماج نقطهای
nodal point U نقطه گرهی
nodal point U صفحه گرهی
nodal point U نقطه ایست
nodal point U نقطه اغاز
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
pour point U نقطه ریزش
pour point U نقطه سیلان
reentry point U نقطه بازگشت
optimum point U نقطه ایده ال
plumb point U نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
point bland U از دهانه لوله
one point perspective U پرسپکتیو همرو یا موازی
point bland U نزدیک به دهانه لوله
point bland U تیراندازی بدون نشانه روی
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
point break U موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
point of support U نقطه اتکا
offset point U در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
point charge U بار نقطهای
point contact U تماس نقطهای
point contact U کنتاکت نقطهای
point d'appui U نقطه اتکاء
plate point U نقطه پلیت
operating point U نقطه کار
pivot point U مرکز چرخش
penetration point U درجه نفوذ
percentile point U نقطه صدکی
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
pin point U کشف کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com