Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
operational
U
قابل استفاده
operational
U
آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
operational
U
اطلاعات درباره عملیات طبیعی سیستم
operational
U
عملی
operational
U
قابل استفاده مربوط به عملیات
operational
U
قابل بکار انداختن
operational
U
فعال
operational
U
حاضر به کار
operational
U
عملیاتی
operational
U
دایر
operational
U
موثر
operational headquarters
U
ستاد عملیاتی
operational environment
U
محیط فعالیت
operational environment
U
محیط عملیاتی
operational definition
U
تعریف عملیاتی
operational code
U
کد عملیاتی
operational amplifier
U
تقویت کننده عملیاتی
operational amplifier
U
تقویت کننده محاسباتی
operational management
U
مدیریت عملیاتی
operational problems
U
مسائل عملیاتی
operational readiness
U
امادگی عملیاتی
operational weapon
U
جنگ افزار عملیاتی
operational route
U
جاده رزمی
operational route
U
جاده حاضر به کار
operational route
U
مسیر عملیاتی
operational reserve
U
ذخیره عملیاتی
operational reserve
U
احتیاط عملیاتی
operational research
U
تحقیق درخصوص بهره برداری
operational research
U
تحقیق عملیاتی
operational weapon
U
جنگ افزاری که در عملیات مورداستفاده میباشد
operational route
U
جاده عملیاتی
operational command
U
فرماندهی از نظر عملیاتی
operational performance category
U
امادگی عملیاتی از طبقه
operational performance category
U
طبقه امادگی عملیاتی
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
operational pattern of marks by night
U
نقشیازعلائممشخصبرایشب
costs
U
هزینه دادرسی
costs
U
خسارت دادرسی
overall costs
U
هزینه کلی
overall costs
U
هزینه کامل
on costs
U
هزینههای غیرمستقیم
on costs
U
هزنههای ثابت
with costs
U
با هزینه دادرسی
with costs
U
بعلاوه هزینه دادرسی
at all
[any]
costs
<adv.>
U
در هر حال
[بی شرط]
storage costs
U
هزینههای انبارداری
recurring costs
U
هزینههای تکرار شونده
construction costs
U
هزینه های ساخت و ساز
security for costs
U
تامین هزینه دعوی
taxation of costs
U
مالیات هزینه دادرسی
standard costs
U
هزینههای نرمال
spillover costs
U
عوارض منفی خارجی
spillover costs
U
هزینههای خارجی
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
secondary costs
U
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
selling costs
U
هزینههای فروش
standard costs
U
هزینههای استاندارد
construction costs
U
هزینه های ساختمان
transaction costs
U
هزینههای معاملاتی
to carry costs
U
هزینه مرافعه دادن
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
supplementary costs
U
هزینههای اضافی
supplementary costs
U
هزینههای مکمل
It costs quite a bit .
U
کلی پولش می شود
At all costs . At any price .
U
به هر قیمتی که شده
I must get hold of her at all costs.
U
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
running costs
U
پرداختروزانهپول
total costs
U
هزینه کلی
What costs little is little esteemed .
<proverb>
U
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
total costs
U
هزینه کامل
valuation of costs
U
ارزش گذاری هزینه ها
wage costs
U
مخارج دستمزد
avoidable costs
U
هزینههای قابل اجتناب
historical costs
U
هزینه واقعی
historical costs
U
هزینه اولیه
fixed costs
U
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed costs
U
هزینههای سرمایهای
fixed costs
U
هزینههای ثابت
estimate of costs
U
تخمین مخارج
environmental costs
U
مضار زیست محیطی
design costs
U
هزینههای طراحی
costs of proceedings
U
هزینه دادرسی
costs of proceedings
U
مخارج عدلیه
costs arabicus
U
قسط شیرینی
comparative costs
U
هزینههای نسبی
carriage costs
U
هزینه حمل و نقل
average costs
U
معدل هزینه کل محصولات
carriage costs
U
هزینه باربری
building costs
U
هزینههای ساختمان
holding costs
U
مخارج نگهداری
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
overhead costs
U
هزینههای عمومی
overhead costs
U
هزینههای حاشیهای
overhead costs
U
هزینههای اضافی
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
bill of costs
U
صورت هزینه دادرسی
real costs
U
هزینههای واقعی
material costs
U
هزینههای مواد
prime costs
U
هزینههای اولیه
joint costs
U
هزینه مشترک
joint costs
U
هزینههای مشترک
internalization of costs
U
داخلی کردن هزینه ها
implicit costs
U
هزینههای نامرئی
free of shipping costs
<adj.>
U
ارسال مجانی
additional costs
[expenses]
U
هزینه های اضافی
additional costs
[expenses]
U
هزینه نهایی
costs an arm and a leg
<idiom>
U
[فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg
<idiom>
U
خیلی گرونه
free of forwarding costs
<adj.>
U
ارسال مجانی
free of shipping costs
<adj.>
U
ارسال رایگان
to fix a person with costs
U
هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
life cycle costs
U
هزینههای دوره عمر یک محصول
measurement of benefits and costs
U
اندازه گیری منافع و هزینه ها
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
free of forwarding costs
<adj.>
U
حمل رایگان
free of shipping costs
<adj.>
U
حمل رایگان
free of forwarding costs
<adj.>
U
ارسال رایگان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com