English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
operation overlay U کالک عملیات
operation overlay U کالک عملیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlay U کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlay U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlay U ابتدای متن که ذخیره شده است و همزمان با متن چاپ میشود
overlay U قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlay U بخش کوچکی از برنامه
overlay U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlay U جایگذاشت
overlay U فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
overlay U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlay U پوشش
overlay U اندود
overlay U پوشیدن
overlay U زیادبار کردن
overlay U رویهم قراردادن
overlay U کراوات
overlay U جای گذاشت
overlay U جای گذاشتن
overlay U شفاف
overlay U کاغذ کالک
overlay U کالک
overlay technique U فن کالک
overlay technique U فن استفاده از کالک
original overlay U پوششاصلی
program overlay U جایگذاشت برنامه
target overlay U کالک هدفها
overlay segment U قطعه جایگذاشت
target overlay U کالک اماج
operation U کارکرد
co-operation U کار مشترک
co-operation U همکاری مشترک
to come into operation U قانونی درست شدن
operation U دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation U کار کردن
to come into operation U قانون شدن
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
to come into operation U کاربرد پذیر شدن
not operation U عمل نفی
one way only operation U عملکرد فقط یک طرفه
one way only operation U عملکردتنها یک طرفه
operation immediate U اقدام سریع
or operation U عمل یا
either way operation U ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
to come into operation U قابل اجرا شدن
come into operation U قابل اجرا شدن
to come into operation U دایر شدن
to come into operation U بکار افتادن
to come into operation U قابل اجراشدن
not operation U عمل نقض
operation U مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation U عمل کردن
operation U کار
operation U گردش جنبش
operation U عملیات
operation U گردش
operation U عمل جراحی عمل
operation U وابسته به عمل عملکرد
operation U بهره برداری
operation U به کارانداختن
operation U عمل جراحی
operation U کارکردن با یک وسیله
operation U عمل
operation U عملکرد
operation U اداره
operation U آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation U درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation U عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation U دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation U سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation U فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation U عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation U بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation U ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation U بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation U به اجرا
operation U گرداندن
operation U عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation research U پژوهش عملیاتی
operation order U دستورعملیات
operation research U تحقیق درعملیات
parallel operation U عملکرد موازی
no operation instruction U دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
operation code U رمزالعمل
parallel operation U عمل موازی
operation order U دستور عملیاتی
operation of contract U نفوذ قرارداد
operation map U نقشه عملیات
on line operation U عمل درون خطی
one step operation U عمل تک مرحله
offline operation U عمل برون خطی
off line operation U عملکرد برون خطی
online operation U عمل درون خطی
operation analysis U تحلیل عملکرد
operation analysis U عمل کاوی
operation annexes U پیوستهای عملیاتی
operation center U مرکز عملیات
operation code U کد عملیاتی
nonidentity operation U عمل ناهمانی
operation code U رمز عمل
operation decoder U عمل گشا
operation decoder U عمل شناس
operation manager U مدیر عملیات
operation map U نقشه عملیاتی
on line operation U عملکرد درون خطی
pseudo operation U عملواره
unary operation U عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unary operation U عمل یگانی
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
two way alternate operation U عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
transformer operation U عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
transfer operation U عمل انتقال
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
unattended operation U عملکرد بی مراقب
unattended operation U سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
unattended operation U هملکرد مراقبت نشده
to put something into operation U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
binary operation U عمل دوتایی [ریاضی]
Operation room. U اتاق عمل ( بیمارستان )
A surgical operation . U عمل جراحی
operation keys U کلیدهایعملیات
the four fundamental operation U چهارعمل اصلی
the breathing operation U کاردم زدن عمل تنفس
serial operation U عمل نوبتی
revenue operation U عملکرد
rescue operation U عملیات نجات
ready for operation U اماده کار
pseudo operation U شبه عمل
privieged operation U عمل ممتاز
point operation U عمل نقطهای
serial operation U عملیات سری
string operation U عملیات رشتهای
string operation U عملکردرشتهای
telephone operation U طرز کار تلفن کار تلفن
telephone operation U عملکرد تلفن
unattended operation U عملکردبی مراقب
synchronous operation U عملیات همزمان
synchronous operation U عمل همگام
symmetry operation U عمل تقارن
surgical operation U دست کاری
surgical operation U عمل جراحی
parallel operation U عملیات موازی
no operation instruction U OPERATION NO
dyadic operation U عملکرد دوتایی
continous operation U عملکرد پایدار
continous operation U کار دائمی
concurrent operation U عملکرد همزمان
concept of operation U تدبیر عملیاتی
computer operation U عملیات کامپیوتر
computer operation U عملکرد کامپیوتری
component operation U عناصر عملیاتی
cesarian operation U عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
boolean operation U عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation U عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
contouring operation U کار فرم دهی
contouring operation U فرم کاری
dyadic operation U عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
dyadic operation U عمل دوتایی
duplex operation U کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
dual operation U عمل همزاد
destructive operation U عملیات مخرب
dagger operation U عمل خنجری
cycle of operation U جریان عمل جنگ افزار
cycle of operation U دوره عمل سلاح
conversational operation U عملیات محاورهای
boolean operation U کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
auxiliary operation U عمل کمکی
autonomous operation U عملیات ازاد
autonomous operation U عملیات مستقل
attended operation U عملکرد با مراقب
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
arithmetic operation U عمل محاسباتی
arithmetic operation U عمل حسابی
arithmetic operation U عمل ریاضی
arithmetic operation U عملیات حسابی
area of operation U منطقه عملیات
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
base operation U عملیات پایگاهی
boolean operation U عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
boolean operation U جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
boolean operation U عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
boolean operation U عمل بولی
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
block operation U عملیات بلوک
binary operation U عملکرد دودوئی
binary operation U عمل دودوئی
binary operation U عمل دودویی
bi conditional operation U عمل دوشرطی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
method of operation U طرز کار
monadic operation U عملکرد تکین
intruder operation U تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
limiting operation U عملیات محدودکننده
logic operation U عمل منطقی
logical operation U عمل منطقی
molding operation U قالب کاری
logical operation U عملکرد منطقی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com