English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
operating cost U هزینه عملیاتی
operating cost U هزینه بهره برداری
operating cost U مخارج عملیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
operating U عامل
self operating U خود کار
operating U عملیاتی
operating floor U عملیاتزمین
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
operating signal U سیگنال دستگاه
operating ratio U نسبت عملیاتی
operating ratio U نرخ عملیاتی
operating ratio U نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating program U برنامه عملیات
operating program U برنامه اجرایی
operating temperature U درجه حرارت کار
operating temperature U دمای عملیاتی
operating slide U دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
operating speed U سرعت عملیاتی
operating dam U سدعملیاتی
operating cord U نختنظیم
operating system/ U سیستم عامل دو
operating supplies U مواد کمکی
operating strenght U پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
operating stand U اطاق هدایت
operating rod U میلهعملیات
operating staff U کارمندان عملیاتی
operating speed U سرعت عملکرد کار
operating staff U متصدیان
operating profit U سود ناخالص
operating level U سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating level U سطح فعالیت
operating key کلید گزینش
operating instruction U مقررات کار
operating handle U دستگیره راه اندازی
operating condition U رژیم
operating handle U دستگیره عامل
operating force U نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
operating expenses U مخارج عملیاتی
operating lever U اهرم گرداننده
operating lever U اهرم عامل اهرم کولاس
operating lever U دستگیره عامل کولاس
operating profit U سود عملیاتی
operating manual U دستورالعمل
operating capital U سرمایه در گردش
operating personnel U افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
operating personnel U پرسنل فعال
operating panel U تابلوی عملکرد
operating manual U دستور کار
operating loss U زیان عملیاتی
operating lever U اهرم عملکرد
operating conditions U رژیم
operating voltage U ولتاژ کار
operating system U سیستم عامل
operating point U نقطه کار
field operating U عمل کننده در صحرا
operating theatres U نمایشگاه عمل جراحی
operating theatre U نمایشگاه عمل جراحی
machine operating U عملکرد ماشین
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
operating systems U سیستم عامل
operating handle U دستگیره کولاس
operating rooms U اطاق عمل
operating rooms U جایگاه عمل
operating weight U وزن عملیاتی
operating budget U بودجه بهره برداری
operating budget U بودجه عملیاتی
operating bridge U پل کارگاهی
operating instruction U دستور کار
operating bridge U پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
operating room U جایگاه عمل
operating agency U قسمت اجرایی
operating agency U شعبه عامل
operating room U اطاق عمل
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
gate operating deck U سکوی مانور دریچه ها
tape operating system U سیستم عامل نوار
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
disk operating system U سیستم عامل گردهای
disk operating system U کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
gate operating platform U سکوی مانور دریچه ها
gate operating ring U حلقهورودیعملکننده
crypt operating instructions U دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
network operating system U سیستم عامل شبکه
shortest operating time U کوتاهترین زمان عملیات
host operating system U سیستم عامل میزبان
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
operating system monitor U مبصر سیستم عامل
goest operating system U سیستم عامل مهمان
aitcraft operating weight U وزن اصلی هواپیما
virtual storage operating system U سیستم عامل حافظه مجازی
general purpose operating system U سیستم عامل همه منظوره
alternate escort operating base U پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
breechblock operating lever assembly U سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
multiple loading operating system U سیستم عامل بارکننده چندتایی
cost in use U هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
cost plus U براساس قیمت تجارتی
first cost U هزینه اولیه
cost plus U هزینه باضافه حق الزحمه
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
least cost U حداقل هزینه
to ones cost U به ضرر یا زیان خود شخص
to one's cost U به ضرر یا زیان خود شخص
cost U قیمت
cost U ارزیدن تمام شدن
cost U قیمت گذاری کردن
cost U هزینه بهاگذاری کردن
cost U ارزش
cost U بها
cost plus U بعلاوه سود معینی
overall cost U هزینه کل
cost U هزینه
cost U ارزیدن هزینه
cost U خرج
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
at any cost U بهر قیمت
indirect cost U هزینه غیر مستقیم
incremental cost U هزینه نهایی
factor cost U هزینه عامل تولید
historical cost U قیمت بازار
indirect cost U هزینه غیرمستقیم
fluxway cost U هزینه تهیه مدار اکتشافی مین
initial cost U هزینه اولیه
inseparable cost U هزینه غیر قابل تفکیک
incremental cost U هزینه نهائی
factor cost U قیمت تمام شده عامل تولید
free of cost U مجانی
free of cost U مفت
fixed cost U هزینه ثابت و معین
historical cost U قیمت متعادل
public cost U هزینه عمومی
specific cost U هزینه ویژه
specific cost U هزینه مستقیم
increasing cost U هزینههای فزاینده
increasing cost U هزینههای صعودی
social cost U هزینه اجتماعی
incremental cost U هزینه اضافی
inseparable cost U حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
marketing cost U هزینه بازاریابی
prime cost U ارزش اولیه
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
private cost U هزینه خصوصی
replacement cost U هزینه جایگزینی
replacement cost U هزینه تعویض
probability cost U بهای احتمالی
replacement cost U هزینه جایگزین کردن چیزی
prime cost U هزینه متغیر
prime cost U هزینه پایه
opportunity cost U هزینه فرصت از دست رفته
opportunity cost U هزینه فرصت
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
packaging cost U هزینه بسته بندی
prime cost U قیمت تمام شده محصول
noncontrollable cost U هزینه غیر قابل کنترل
nominal cost U هزینه اسمی
reproduction cost U هزینه تجدید تولید
marginal cost U هزینه نهائی
margin cost U مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
least cost design U بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
least cost combination U ترکیب حداقل هزینه
production cost U ارزش ساخت
program cost U هزینه برنامه
program cost U مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
labor cost U هزینه کار
response cost U جریمه
security for cost U تامین هزینه دادرسی
living cost U هزینه زندگی
research cost U هزینه تحقیق
margin cost U هزینه جنبی
manufacturing cost U هزینه تولید
manufacturing cost U هزینه ساخت
manufacture cost U ارزش ساخت
maintenance cost U ارزش نگهداری
maintenance cost U هزینه نگهداری
production cost U هزینه تولید
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
extra cost U هزینه اضافی
cost effectiveness U ثمربخش بودن
cost analysis U تجزیه و تحلیل قیمت
cost analysis U تجزیه و تحلیل هزینه
cost analysis U تجزیه و تحلیل قیمت اجناس
cost analysis U تجزیه تحلیل هزینههای کار
cost allocation U بخش هزینه
cost allocation U سرشکن کردن هزینه
cost allocation U تخصیص هزینه
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost accounting U حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
cost accounting U حسابداری قیمت تمام شده حسابداری هزینه حسابداری صنعتی
cost accounting U ارزیابی
cost accounting U حسابداری
cost accountant U ارزیاب
cost accountant U حساب دار
cost accountant U متخصص ارزیابی
cost and freight U قیمت و بهای حمل و نقل
cost and frieght U قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
cost effectiveness U هزینه وبهره وری
cost curve U منحنی هزینه
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
cost centre U مرکز هزینه یابی
cost center U تمرکز هزینه
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com