Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
office of the future
U
ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
office of the future
U
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She resolved to give him a wide berth in future.
[She decided to steer clear of him in future.]
U
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
future
U
مستقبل
future
U
اینده
future
U
بعدی
for the future
<adv.>
U
برای آینده
future
U
بعد اینده اتیه
future
U
اخرت
the future
U
جهان اینده
in the near future
U
در آینده نزدیک
the future
U
دنیای دیگر عقبی
the future
U
عاقبت
look to the future
U
باینده نظر افکندن
future-oriented
<adj.>
U
آینده گرا
remote future
U
آینده دور
a rosy future
U
آینده امید بخشی
future attacks
U
حملههای اینده را پیش بینی نکردند
future perfect
U
شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
to mortgage one's future
U
خسارت زدن به آینده خود
future promissory
U
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
prospect of the future
U
دورنمای اینده
future tense
U
زمانآینده
I am hopeful about the future.
U
درباره آینده امیدوارهستم
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
future-oriented
<adj.>
U
پایدار
[نسبت به آینده]
future shock
U
اضطراب دگرگونی
fear of the future
U
وحشت از آینده
This is important, not only today, but also and especially for the future.
U
این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
future perfect tense
U
زمان ایندهای که انجام کاری پیش از وقت معینی پیش بینی میکند
This must not happen in future at any cost.
U
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
I wonder what lies in store for me in the future.
U
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
debt due at a future time
U
دین موجل
The future of the team is shrouded in uncertainty.
U
آینده این تیم بلاتکلیف است.
Any reform of the pension law must be left to the future.
U
هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the insurance law must be left to the future.
U
هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
U
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Near our office .
U
نزدیک اداره ما
office
U
محل کار
to r. any one in an office
U
کسی رادوباره به منصبی گماشتن
to i. anyone with an office
U
به کسی منصب دادن
little office
U
نماز مخصوص حضرت مریم
in office
U
در دفتر
office
U
دفتر
office
U
مقام
office
U
شغل
office
U
منصب
office
U
اداره
office
U
اطاق دفتر
office
U
اطاق
office
U
شغل عمومی
office
U
وفیفه
office
U
کامپیوتر کوچک
office
U
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office
U
محل کار اداره
office
U
خدمت
office
U
دفتر کار
office
U
کار وفیفه
office
U
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
office
U
مناسب برای استفاده در شرکت
office
U
اشتغال
office
U
مسئولیت احرازمقام
office-holder
U
صاحب منصب دولت
to solicit an office
U
درخواست ازیک شرکت
police office
U
کلانتری
tenure of office
U
زمامداری
the foreign office
U
وزارت خارجه
ticket office
U
باجه
ticket office
U
محل فروش بلیت
registered office
U
اقامتگاه قانونی شرکت
office work
U
کار اداری
paperless office
U
اداره بی کاغذ
patent office
U
اداره ثبت اختراعات
period of office
U
دوره تصدی
police office
U
پاسگاه پلیس
printing office
U
چاپخانه
purchasing office
U
قسمت خرید
purchasing office
U
دفتر خرید
record office
U
اداره بایگانی کل
removal from office
U
عزل
site office
U
دفتر ساختمانی
site office
U
دفتر مشاوراملاک
stationery office
U
اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
subhome office
U
شعبه دفتر اصلی
subhome office
U
شعبه اصلی یک اداره
tenure of office
U
تصدی
office-holder
U
کارمند دولت
office-holder
U
صاحب مقام
Where is the booking office?
U
باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the ticket office?
U
باجه بلیت فروشی کجاست؟
information office
U
دفتر اطلاعات
ticket office
U
باجه فروش بلیت
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
office chair
U
مبل اداری
office chair
U
صندلی اداری
office grapevine
U
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
A new government wI'll take office .
U
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
the relevant office
U
اداره مسیول
Where is the booking office?
U
باجه رزرو بلیت کجاست؟
Where is the post office?
U
پستخانه کجاست؟
booking office
U
باجه رزرو بلیت
office-holder
U
دیوان سالار
office-holder
U
دیوان گر
office-holders
U
صاحب منصب دولت
office-holders
U
کارمند دولت
office-holders
U
صاحب مقام
office-holders
U
دیوان سالار
office-holders
U
دیوان گر
office tower
U
برجکارهایاداری
booking office
U
گیشهفروشبلیط
placement office
U
موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
sorting office
U
مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
Outside office hours.
U
خارج از وقت اداری
To assume office .
U
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
booking office
U
باجه فروش بلیت
ticket office
U
باجه بلیت فروشی
government office
U
اداره دولتی
india office
U
اداره امورهندوستان
engineering office
U
دفتر مهندسی
end office
U
شعبه جز
end office
U
دفتر انتهایی
electronic office
U
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
during his tenure of office
U
درمدت تصدی او
drawing office
U
دفتر طراحی
drawing office
U
دفتر نقشه کشی
war office
U
وزارت جنگ
engineering office
U
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
exchange office
U
مرکز تلفن خودکار
finance office
U
اداره دارایی
india office
U
وزارت هند
office bearer
U
بعدا پرسیده شود
holy office
U
جامعه راهبان ومومنین
head office
U
دفتر مرکزی
head office
U
اداره مرکزی
governor's office
U
فرمانداری
good office
U
مساعی جمیله
front office
U
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
central office
U
تلکس و تلگراف
central office
U
مرکز تلفن
central office
U
دفتر مرکزی
post office
U
اداره مرکزی پست
post office
U
پستخانه
box office
U
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
registry office
U
اداره ثبت
Home Office
U
وزارت داخله
Home Office
U
وزارت کشور
office automation
U
خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
Foreign Office
U
وزارت امور خارجه
post office
U
محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
audit office
U
دفتر حسابرسی
audit office
U
اداره حسابرسی
census office
U
اداره امار و ثبت احوال
census office
U
دایره سجل و احوال
cash office
U
صندوق
cash office
U
دایره صندوق
branch office
U
دفتر شعبه
branch office
U
شعبه
automated office
U
دفتر خودکار
register office
U
اداره ثبت احوال
office computer
U
کامپیوتر اداری
labour office
U
اداره کارگزینی
land office
U
اداره املاک وثبت اراضی
office manager
U
رئیس اداره
main office
U
مرکز اصلی
office hours
U
ساعات کار
lawyer's office
U
دارالوکاله
lawyer's office
U
دفتر وکالت
office copy
U
رونوشت مصدق
office attorney
U
وکیل دفتر
notary office
U
محضر
office hours
U
ساعات اداری
office boy
U
پیشخدمت
office boy
U
فراش
box office
U
باجه بلیط فروشی
office manager
U
رئیس دفتر
office of records
U
دفتر بایگانی
office of records
U
بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
investiture with an office
U
اعطای منصب
intelligence office
U
دفتر اطلاعات
investiture with an office
U
برگماری بکار
notary office
U
دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
jack in office
U
ادم باد درسرکه تازه بمقام
intelligence office
U
دفتر راهنمایی
inquiry office
U
دفتر اطلاعات
job office
U
دفتر کارگاه
intermediate office
U
مرکز میانی
jack in office
U
رسیده است
office building
U
ساختمان اداری
inquiry office
U
اداره خبر گیری
Home Office
[British E]
U
دفتر وزارت کشور
army post office
U
شعبه پستی نیروی زمینی
administrative contracting office
U
دفتراداری
administrative contracting office
U
دفتر استخدام کارگزینی
army post office
U
پستخانه نیروی زمینی
office information system
U
سیستم اطلاعات اداری
vehicle registration office
U
اداره راهنمایی و رانندگی
office of the public prosecutor
U
دادسرا
office swivel chair
U
صندلی گردان اداری
post office order
U
چک یا حواله پستی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com