English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
non cash shares U سهام غیر نقدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to go shares U عادلانه بخش کردن
shares U سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
shares U برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
shares U باس مورد استفاده
shares U استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
shares U سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
shares U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shares U توسط کاربران دیگر شبکه است
shares U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
shares U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shares U حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
shares U دایرکتوری
shares U که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
shares U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shares U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares U پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
shares U فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
shares U سهم
shares U بخش
shares U بهره قسمت
shares U بخش کردن
shares U تسهیم کردن
shares U سهم بردن
shares U قیچی کردن
shares U حصه
shares U دانگ
shares U شرکت داشتن در سهم بردن
shares U تقسیم کردن
shares U فرض
granger shares U سهام راه اهن غله
preferential shares U سهام ممتازه
conversion of shares U تبدیل سهام
ordinary shares U سهام عادی
joint shares U سهام مشترک
c. prefrential shares U سهامی که سود پس افتاده انهایکی باسود جاری انهاپرداخته شود
by undivided shares U به نحو اشاعه
by way of undivided shares U undivided
non registered shares U سهم بی اسم
unissued shares U سهام منتشر نشده
subscriber of shares U پذیره نویس سهام
registered shares U سهام بانام
qualifying shares U سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
privileged shares U سهام ممتاز
preferred shares U سهام مقدم
preferred shares U سهام ممتاز
preference shares U سهام ممتازه
preference shares U سهام ممتاز
bearer shares U سهام بی نام
gilt edged shares U سهام ممتازه
held in undivided shares U مشاع
heirs having fixed shares U ذوالفرائض
reduction of shares of the heirs U عول
A man who pays promplty shares in others . <proverb> U آدم خوش یساب شریک مال مردم است .
cash U دریافت کردن صندوق پول
available cash U موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
cash U نقدکردن
cash U نقدی
cash U اسکناس
cash U پول نقد
cash U وصول کردن نقدکردن
She had the never to ask for cash . U اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
cash U صندوق
cash U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash U پول خرد
cash U چک
cash U پول رایج
cash U نقد کردن
cash in on <idiom> U شانسی سود بردن
cash U نقد
cash and carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash dispensers U تحویل دارخودکار
cash-and-carries U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash dispensers U ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispensers U پرداخت مینماید
on cash basis U نقدا"
non cash share U سهم غیر نقدی
net cash U نقدی خالص
contribution not in cash U سهم الشرکه غیر نقدی
for prompt cash U نقدا`
for prompt cash U فی المجلس
hard cash U پول نقد
cash-wage U دستمزد نقدی
idle cash U پول بیکار
idle cash U پول بلااستفاده
cash-and-carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
net cash U قیمت مقطوع
cash dispensers U پرداخت کننده پول
cash dispenser U پرداخت مینماید
cash crop U فرآورد فروشی
cash register U صندوق [محل پرداخت پول]
strapped for cash <idiom> U هیچ پولی دربساط نداشتن
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
cash crop U محصول فروشی
cash readout U وسیلهنمایشمقدارپول
cash card U کارتمخصوصگرفتنپول
cash desk U صندوقپرداختپولدر یکمغازه
To turn into cash. U به پول نزدیک کردن
cash crop U فرآورد نقدینهساز
cash crop U محصولی که برای فروش فرآوری میشود
to buy for cash U نقد کردن
cash dispenser U ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
sell for cash U نقد فروختن
share in cash U سهم نقدی
spot cash U پرداخت نقدی
spot cash U پول نقد
cash dispenser U تحویل دارخودکار
to cash a cheque U چک را نقد کردن
cash capital U سرمایه نقدی
cash dispenser U پرداخت کننده پول
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
cash crops U محصولات نقدی مانند
capital in cash U سرمایه نقدی
cash account U حساب نقدی
cash against documents U پول در مقابل اسناد
cash assets U داراییهای نقدی
cash balance U مانده نقدی
cash balance U تراز نقدی
cash box U صندوق پول
cash budget U بودجه نقدی
cash deficit U کسر صندوق
cash discount U تخفیف نقدی
cash flow U گردش وجوه
cash registers U ماشین صندوقداری
cash registers U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash crops U گندم جو
cash crops U برنج
cash crops U ذرت
cash crops U پنبه وتنباکو
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
cash book U دفتر نقدی
cash books U دفتر نقدی
cash register U صندوق پول شمار
cash register U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register U ماشین صندوقداری
cash registers U صندوق پول شمار
cash discount U تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
cash dividened U سود نقدی
cash flows U وجوه در گردش
cash price U قیمت نقدی
cash price U بهای نقدی
cash prompt U نقد فوری
cash spot U نقد فوری
cash ratio U نسبت نقدینگی
cash rent U اجاره نقدی
cash sale U فروش نقدی
cash sale U بیع نقد
cash security U وثیقه نقدی
cash security U وجه الضمان نقدی
cash plans U طرح پرداختهای نقدی
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
cash flows U نقدینه
cash items U اسناد تنخواه گردان
cash nexus U رابطه نقدی
cash office U دایره صندوق
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
cash on delivery U فروش نقدی
cash on delivery U پرداخت هنگام تحویل
cash office U صندوق
A cash ( credit ) transaction . U معامله نقدی ( اعتباری )
discounted cash flow U مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
to save bot cash U نقد فروختن
cash collection voucher U سندپرداخت غرامت نقدی
cash collection voucher U سند پرداخت نقدی
paid in cash share U سهام نقدا" پرداخت شده
Cash . Ready money . U وجه نقد
Cash is in short supply these days . U از حقوق ماهانه ام کم کنید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com