Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
middle schools
U
دبیرستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
schools
U
مکتب نحله
schools
U
دانشکده
schools
U
مرکز اموزش نظامی
schools
U
تربیت اسب
schools
U
مکتب
schools
U
پیروان یک مکتب اموزشگاه
schools
U
تادیب یا تربیت کردن
schools
U
رام کردن وعادت دادن
in the schools
U
مشغول دادن امتحانات دانشگاه
schools
U
بمدرسه فرستادن درس دادن
schools
U
تربیب کردن
schools
U
اموزشگاه
schools
U
مدرسه
schools
U
مکتب دبستان
schools
U
دبیرستان
schools
U
تحصیل در مدرسه
schools
U
تدریس درمدرسه
schools
U
مکتب علمی یافلسفی
schools
U
دسته
schools
U
جماعت همفکر
schools
U
جماعت
schools
U
گروه
schools
U
دسته ماهی
schools
U
گروه پرندگان
public schools
U
مدارس عمومی
public schools
U
مدارس دولتی
private schools
U
اموزشگاه خصوصی
trade schools
U
مدرسه حرفهای
summer schools
U
مدرسه تابستانی
night schools
U
اموزشگاه شبانه
boarding schools
U
اموزشگاه شبانه روزی
nursery schools
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
nursery schools
U
کودکستان
preparatory schools
U
اموزشگاه امادگی
summer schools
U
کلاس تابستانی
one of the sunni schools
U
Imam after jurisprudencenamed the Hanbalof ibn Ahmad حنبلی
reformatory schools
U
دارالتادیب
reformatory schools
U
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
schools of economics
U
مکتبهای اقتصادی
day schools
U
مدرسهی روزانه
day schools
U
مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
prep schools
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
Sunday Schools
U
مدرسهی یکشنبه
grammar schools
U
مدرسه ابتدایی
infant schools
U
کودکستان
primary schools
U
دبستان
comprehensive schools
U
اموزشگاه جامع
junior schools
U
دوره اول دبیرستان
secondary schools
U
دبیرستان
private schools
U
مدرسه ملی
high schools
U
مدرسه متوسطه دبیرستان
finishing schools
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
elementary schools
U
دبستان
high schools
U
دبیرستان
schools of economic thought
U
مکاتب اندیشههای اقتصادی
a comparison between European and Japanese schools
U
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
middle course
U
میانه روی
middle name
U
نام وسطی-اسموسطین
of middle a
U
میان سال
middle
U
وسط
middle
U
میان
middle
U
میانه میدان
middle
U
مرکز
middle
U
میانی وسطی
middle
U
منطقه میانی زمین
up to the middle in water
U
تا کمر در اب
middle layer
U
قشر میانی
middle distance
U
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
the middle finger
U
انگشت میانه
middle sole
U
لژمیانی
middle weight
U
میانه
middle weight
U
میان وزن
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
middle term
U
قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
middle succession
U
توالی میانین
middle succession
U
توالی وسطی
middle sized
U
میان اندازه
Middle East
U
سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
Middle East
U
خاورمیانه
middle piece
U
قطعهمیانی
middle toe
U
انگشتمیانی
middle panel
U
قابچوبیمیانی
middle torus
U
گچبریمیانی
Middle Eastern
U
مربوطبهخاورمیانه
middle phalanx
U
بندانگشتمیانی
piggy in the middle
U
بازیخرسوسط
middle lobe
U
نرمهششمیانی
middle linebacker
U
مهرهخطآخریمیانی
middle leg
U
پایمیانی
middle jib
U
بادبانسهگوشکوچکمیانی
middle covert
U
پرهایمیانی
middle of the road
<idiom>
U
سردوراهی گیرکردن
the parting in the middle
U
فرق وسط
middle-of-the-road
U
بیطرف
middle-of-the-road
U
میانه رو
Middle West
U
باختر میانه
middle sized
U
دارای اندازه متوسط
middle aged
U
میان سال
middle school
U
دبیرستان
Middle Ages
U
قرون وسطی
middle aisle
U
شبستان
middle aisle
U
صحن
middle bar of a saw
U
کمانکش اره
middle body
U
قسمت میانه ناو یا کشتی
middle deck
U
پل میانی
middle ear
U
گوش میانی
middle-aged
U
میان سال
middle class
U
طبقه متوسط
middle aged
U
دوره بین جوانی وپیری
middle age
U
میان سال
middle class
U
طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle age
U
دوره بین جوانی وپیری
middle classes
U
طبقه متوسط
middle classes
U
طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle ear
U
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
middle ear
U
گوش وسط
middle fraction
U
پاره میانی
middle latitude
U
منطقه معتدله
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
middle part
U
میان
middle part
U
قسمت میانی
middle plane
U
صفحه میانتار
middle price
U
قیمت متوسط
middle price
U
قیمت حد وسط
middle heavyweight
U
09 کیلوگرم
middle english
U
انگلیسی تا 0051میلادی
middle game
U
وسط بازی
middle finger
U
انگشت میان
middle finger
U
وسطی
middle fraction
U
جزء میانی
middle-class person
U
عضو طبقه متوسط
inflammation of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
infection of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
upper middle class
U
طبقه متوسط بالا
[در اجتماعی]
member of the middle class
U
عضو طبقه متوسط
middle level management
U
مدیریت سطح متوسط
middle ground buoy
U
بویه زمین میان گذرگاه
middle lintel in window
U
کمرکش پنجره
middle distance race
U
دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
mullion=middle post
U
وادار
middle lintel in window
U
وادار میانی پنجره
middle nasal concha
U
کنجایمیانیدماغی
middle primary covert
U
پرهایاولیهمیانی
type of middle cloud
U
شکالابرقسمتمیانی
middle lintel in window
U
الت وسطی پنجره
middle rial of door frame
U
قیدچه
middle ear inflammation
[MEI]
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
middle leg (outer surface)
U
پایمیانی
The working (middle,upper)class.
U
طبقه کارگر (متوسط بالا )
To steer a middle course . To act within judicious bounds .
کجدار و مریض عمل کردن
[به نعل و به میخ زدن]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com