Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
middle price
U
قیمت متوسط
middle price
U
قیمت حد وسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
middle
U
وسط
middle name
U
نام وسطی-اسموسطین
middle
U
مرکز
middle
U
میان
middle
U
منطقه میانی زمین
of middle a
U
میان سال
middle
U
میانه میدان
middle course
U
میانه روی
middle
U
میانی وسطی
middle layer
U
قشر میانی
middle of the road
<idiom>
U
سردوراهی گیرکردن
the parting in the middle
U
فرق وسط
middle deck
U
پل میانی
middle ear
U
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
middle latitude
U
منطقه معتدله
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
middle heavyweight
U
09 کیلوگرم
up to the middle in water
U
تا کمر در اب
middle game
U
وسط بازی
middle fraction
U
پاره میانی
middle fraction
U
جزء میانی
middle finger
U
وسطی
middle ear
U
گوش وسط
middle finger
U
انگشت میان
middle english
U
انگلیسی تا 0051میلادی
middle body
U
قسمت میانه ناو یا کشتی
middle panel
U
قابچوبیمیانی
middle lobe
U
نرمهششمیانی
middle linebacker
U
مهرهخطآخریمیانی
middle leg
U
پایمیانی
middle jib
U
بادبانسهگوشکوچکمیانی
middle covert
U
پرهایمیانی
middle-of-the-road
U
بیطرف
middle-of-the-road
U
میانه رو
Middle West
U
باختر میانه
Middle East
U
خاورمیانه
middle distance
U
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
middle phalanx
U
بندانگشتمیانی
middle bar of a saw
U
کمانکش اره
middle aisle
U
صحن
middle aisle
U
شبستان
the middle finger
U
انگشت میانه
piggy in the middle
U
بازیخرسوسط
Middle Eastern
U
مربوطبهخاورمیانه
middle torus
U
گچبریمیانی
middle toe
U
انگشتمیانی
middle sole
U
لژمیانی
middle piece
U
قطعهمیانی
Middle East
U
سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
middle school
U
دبیرستان
middle schools
U
دبیرستان
middle part
U
قسمت میانی
middle classes
U
طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle classes
U
طبقه متوسط
middle class
U
طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle-aged
U
میان سال
middle age
U
میان سال
middle class
U
طبقه متوسط
middle aged
U
میان سال
Middle Ages
U
قرون وسطی
middle plane
U
صفحه میانتار
middle aged
U
دوره بین جوانی وپیری
middle weight
U
میانه
middle weight
U
میان وزن
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
middle part
U
میان
middle term
U
قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
middle age
U
دوره بین جوانی وپیری
middle succession
U
توالی میانین
middle succession
U
توالی وسطی
middle sized
U
دارای اندازه متوسط
middle ear
U
گوش میانی
middle sized
U
میان اندازه
middle primary covert
U
پرهایاولیهمیانی
middle ground buoy
U
بویه زمین میان گذرگاه
type of middle cloud
U
شکالابرقسمتمیانی
mullion=middle post
U
وادار
middle nasal concha
U
کنجایمیانیدماغی
inflammation of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
upper middle class
U
طبقه متوسط بالا
[در اجتماعی]
middle-class person
U
عضو طبقه متوسط
middle lintel in window
U
الت وسطی پنجره
member of the middle class
U
عضو طبقه متوسط
middle distance race
U
دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
middle lintel in window
U
وادار میانی پنجره
middle lintel in window
U
کمرکش پنجره
infection of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
middle level management
U
مدیریت سطح متوسط
middle ear inflammation
[MEI]
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
middle leg (outer surface)
U
پایمیانی
middle rial of door frame
U
قیدچه
The working (middle,upper)class.
U
طبقه کارگر (متوسط بالا )
To steer a middle course . To act within judicious bounds .
کجدار و مریض عمل کردن
[به نعل و به میخ زدن]
price
U
ارزش
just price
U
قیمت عادلانه
just price
U
قیمت منصفانه
last price
U
قیمت اخر
last price
U
اخرین قیمت حداقل قیمت
outside price
U
حد اکثر بها
mean price
U
قیمت متوسط
least price
U
حداقل قیمت
price
U
قیمت
all in price
U
بهای کامل
all in price
U
قیمت کل
at any price
U
بهر بها
at any price
U
بهر قسمت که باشد
Without ( beyond , above ) price .
U
بی نهایت قیمتی
price
U
مبلغ شرطبندی
What is the price ...?
قیمت ... چقدر است؟
What is the price ...?
قیمت ... چقدر است؟
What is the price ...?
قیمت ... چقدر است؟
price
U
ارزش پولی کالا
asking price
U
قیمت مورد مطالبهی فروشنده
price
U
بها قائل شدن
price
U
قیمت گذاشتن
price
U
بها
asking price
U
قیمت آخر
price
U
نرخ
selling price
U
قیمت فروش
resale price
U
بهای خرده فروشی
reserve price
U
اخرین بها
reserve price
U
بهای قطعی
sale price
U
قیمت حراج
reserve price
U
قیمت نهایی بهای قطعی
reserve price
U
قیمت پایه در حراج
resonable price
U
بهای عادله
retail price
U
بهای خرده فروشی
retail price
U
قیمت خرده فروشی
sale price
U
قیمت فروش
ruling price
U
قیمت روز
resale price
U
قیمت فروش مجدد
repurchase price
U
قیمت بازخرید
price theory
U
اقتصاد خرد
price support
U
قیمت حمایت شده از طرف دولت
price support
U
حمایت قیمتی
price support
U
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
price stabilization
U
ثبات قیمت
price stabilization
U
تثبیت قیمت
price stability
U
ثبات قیمت
price stability
U
تثبیت قیمت
price setter
U
قیمت وضع کردن در انحصار
price rigidity
U
انعطاف ناپذیری قیمت
price responsiveness
U
انعطاف پذیری قیمت
price responsiveness
U
کشش قیمت
price reduction
U
کاهش قیمت
price ratio
U
نسبت قیمت
price of blood
U
دیه
price of blood
U
خون تاوان
price of blood
U
خون بها
price market
U
وضع کردن قیمت در انحصار
price support
U
تایید قیمت
price support
U
حمایت قیمت
regular price
U
قیمت عادی
reduced price
U
بهای کاسته بهای تخفیف دار
reduced price
U
بهای نازل
reasonable price
U
قیمت عادله
reasonable price
U
قیمت معقول
quoted price
U
مظنه
quoted price
U
قیمت داده شده
prohibitive price
U
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
price war
U
جنگ قیمتها
price theory
U
نظریه قیمت
price taker
U
خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
price taker
U
قیمت را داده شده فرض کردن
price tag
U
اتیکت قیمت
price tag
U
برچسب قیمت کالا
price system
U
نسبت و رابطه قیمتها با هم
price system
U
نظام قیمتی
price system
U
نظام قیمت
price list
U
لیست قیمت
shadow price
U
قیمت سایهای
very low price
U
ثمن بخس
upset price
U
کمترین بهای مقطوع درهراج
cut-price
U
جنسحراجشده
half-price
U
نیمبها
Price are fixed here .
U
دراینجا قیمتها ثابت هستند
terminal price
U
قیمت نهائی
terminal price
U
قیمت تحویل
target price
U
قیمت موردنظر
target price
U
قیمت مورد نظر
support price
U
قیمت حمایتی
supply price
U
قیمت تولیدکننده
supply price
U
قیمت عرضه
the price was not reasonable
U
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
unjust price
U
قیمت ناعادلانه
unit price
U
بهای واحد
unit price
U
قیمت واحد
unit price
U
واحد قیمت
unit price
U
واحد بهاء
trade price
U
قیمت صنفی
trade price
U
قیمت تجاری
trade price
U
قیمت تجارتی
wholesale price
U
قیمت عمده فروشی
trade price
U
بهای تجارتی
the price was not reasonable
U
بهای گزافی بران گذاشته بودند
standard price
U
قیمت پایه
standard price
U
قیمت استاندارد
give-away price
U
قیمت مفت
crash price
U
قیمت مفت
at a knock-down price
U
به قیمت مفت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com