Perdic | maximum water level | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	maximum water level U	بیشینه تراز
	maximum water level U	تراز بیشینه طرح شده مخزن
	maximum water level U	ترازطبیعی مخزن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	still water level U	سطحسکونآب
	water level U	سطح اب
	water level U	سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
	water level U	تراز اب
	abnormal water level	ترازنابهنجار آب
	abnormal water level	تراز استثنائی آب
	water-level selector U	تنظیمکنندهمقدارآب
	water level observation U	بررسی تراز اب
	water level gage U	تراز سنج
	water-level tube U	درجهآب-آبپاش
	water level recorder U	تراز نگار اب
	permanent water level U	تراز پیوسته اب
	normal water level U	تراز بهنجار اب
	exceptional water level U	تراز استثنایی اب
	rate of rise of water level U	روند بالاامدن اب
	automatic water level recorder U	تراز اب نگار خودکار
	rate of rise of water level U	تندی بالا امدن اب
	maximum U	بالاترین مقدار ماکسیمم
	maximum U	منتهی درجه بزرگترین
	maximum U	حداکثر
	maximum U	بیشترین
	maximum U	بیشینه
	maximum U	بالاترین ماکسیمم
	maximum U	بیشین
	maximum U	بزرگترین وبالاترین رقم
	maximum U	ماکزیمم
	maximum value U	مقدار حداکثر
	maximum value U	جریان بیشینه
	maximum value U	مقدار بهره برداری
	maximum U	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
	maximum U	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
	maximum U	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
	maximum U	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
	maximum gradeability U	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
	maximum liklihood U	درست نمایی بیشینه
	maximum load U	بار حداکثر
	maximum load U	بار گذاری حداکثر
	maximum moment U	حداکثر لنگر
	maximum natality U	حداکثر زاد و ولد
	maximum natality U	بیشینه زادو ولد
	maximum moment U	لنگر بیشینه
	maximum of intensity U	حداکثر شدت
	maximum ratings U	مقدار نامی حداکثر
	maximum scale value U	مقدار درجه بندی حداکثر
	maximum slope U	بیشترین شیب
	maximum slope U	حداکثر شیب
	maximum speed U	حداکثر سرعت
	maximum stock U	حداکثر موجودی انبار
	maximum take off weight U	حداکثر وزن برخاستن
	maximum temperature U	درجه حرارت حداکثر
	maximum thermometer U	گرماسنج حداکثر
	maximum work U	کار حداکثر
	maximum ratings U	مقدار حداکثر
	maximum range U	بردنهایی اسلحه
	maximum ordinate U	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
	maximum temperature U	دمای ماکزیمم
	maximum output U	خروجی حداکثر
	maximum performance U	عملکرد حداکثر
	maximum performance U	کارایی حداکثر
	to have a maximum limit [of something] U	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
	maximum price U	بیشینه بها
	maximum price U	حداکثر بها
	maximum profit U	حداکثر سود
	maximum range U	حداکثر برد جنگ افزار
	maximum wavelength U	طول موج حداکثر
	maximum gain U	تقویت حداکثر
	maximum amplitude U	دامنه حداکثر
	maximum efficiency U	حداکثر کارائی
	relative maximum U	ماکزیمم نسبی
	relative maximum U	حداکثر نسبی
	maximum duration U	زمان حداکثر
	maximum detector U	اشکارساز حداکثر
	intensity maximum U	پیشینه نور ماکسیمم نور
	maximum density U	حداکثر تراکم
	intensity maximum U	حداکثر شدت
	maximum demand U	بار حداکثر
	maximum demand U	پیک بار
	maximum demand U	تقاضای بیشینه
	maximum deviation U	انحراف حداکثر
	maximum deflection U	انحراف حداکثر
	maximum current U	جریان حداکثر
	maximum current U	جریان پیک
	maximum capacity U	فرفیت حداکثر
	global maximum U	حداکثر مطلق
	maximum efficiency U	راندمان حداکثر
	maximum flood U	طغیان بیشینه
	maximum available powere U	توان حداکثر
	maximum demand U	بار پیک
	maximum energy U	انرژی حداکثر
	maximum flood U	سیل بیشینه
	maximum frequency U	فرکانس حداکثر
	maximum flexibility U	خمش پذیری حداکثر
	maximum efficiency U	راندمان بیشینه
	maximum energy U	انرژی بیشینه
	maximum surface temperature U	درجه حرارت سطحی حداکثر
	maximum current relay U	رله جریان زیاد
	maximum light transmission U	انتقال نور حداکثر
	maximum sound pressure U	فشار صوت حداکثر
	maximum likelihood method U	روش حداکثر درست نمایی
	maximum scattering angle U	زاویه پراکندگی حداکثر
	maximum current rating U	جریان نامی حداکثر
	maximum landing weight U	حداکثر وزن فرود
	maximum r.m.s. on state current U	جریان رفت موثر حداکثر
	maximum in power gain U	تقویت قدرت حداکثر
	maximum and minimum thermometer U	گرماسنج حداقل و حداکثر
	maximum asymmetric three phase U	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
	maximum input frequency U	فرکانس ورودی حداکثر
	maximum allowable concentration U	حداکثر غلظت مجاز
	maximum circuit breaker U	کلید جریان زیاد
	maximum power gain U	تقویت توان حداکثر
	maximum control current U	جریان کنترل حداکثر
	maximum undistorted output U	بیشینه صدای غیر مغشوش
	maximum safe temperature U	درجه حرارت مجاز حداکثر
	maximum powerpoint voltage U	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
	maximum power operation U	کار با توان حداکثر
	maximum direction finding U	جهت یابی حداکثر
	maximum power demand U	مصرف حداکثر
	maximum permissible voltage U	ولتاژ مجاز حداکثر
	maximum permissible load U	بار مجاز حداکثر
	maximum operating voltage U	ولتاژ کار حداکثر
	maximum output voltage U	ولتاژ خروجی حداکثر
	maximum modulating frequency U	فرکانس حداکثر مدولاسیون
	maximum flood discharge U	بده بیشینه طغیان
	maximum demand pointer U	عقربه مصرف حداکثر
	maximum reverse r.m.s. voltage U	ولتاژ سد موثر حداکثر
	maximum flood discharge U	بده حداکثرطغیان
	actual maximum flowline U	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
	maximum demand indicator U	کنتور بار پیک
	maximum demand meter U	تقاضاسنج
	maximum prr ermissible U	مجاز حداکثر
	maximum demand meter U	حداکثر مقدار سنج
	maximum probility detection U	تعیین احتمال حداکثر
	maximum limited stress U	تنش حداکثر
	maximum liklihood method U	روش حداکثر احتمال
	maximum recording attachment U	دستگاه ضبط کننده حداکثر
	maximum security prison U	زندان فوق امنیتی
	maximum load rating U	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
	design maximum weight U	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
	maximum gate trigger current U	جریان احتراق حداکثر
	to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
	maximum power point current U	جریان در نقطه توان حداکثر
	maximum forward r.m.s. on state current U	جریان رفت موثر حداکثر
	maximum current circuit breaker U	کلید قطع کننده جریان حداکثر
	maximum gate trigger voltage U	ولتاژ احتراق حداکثر
	maximum permissible temperature rise U	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
	maximum junction to case thermal impedan U	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
	level U	سطح ارتفاع
	level out U	برابر کردن
	level out U	یکنواخت کردن
	level U	تراز
	level U	میزان
	level U	موزون هدف گیری
	level U	الت ترازگیری
	level U	هموار
	level U	سطح
	level U	سطح برابر
	level U	هم پایه
	level U	یک نواخت
	he did his level best U	کوتاهی نکرد
	level to U	تراز کردن
	level with each other U	برابر
	A level U	مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
	O level U	آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
	he did his level best U	انچه از دستش برامدکرد
	level best U	خیلی عالی
	level best U	خیلی خوب
	level best U	بسیارعالی
	level U	یک دست
	to level off U	مسطح شدن [ناحیه ای]
	level U	هم تراز
	to level off U	یکنواخت شدن [ناحیه ای]
	O level U	نمرهی قبولی در این امتحانات
	on the level <idiom> U	درستکار ،بی غل وغش
	level with each other U	در یک تراز
	level U	تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
	level U	همسطح کردن
	level U	تراز کردن تراز
	level U	همسطح
	level U	مسطح
	level U	استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
	level U	کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
	level U	مسطح کردن
	level U	پایه
	level U	رده
	level U	نشانه گرفتن
	level U	مسطح شدن
	level U	تراز سطح افقی افقی کردن
	level U	ترازکردن
	level U	ترازسازی
	level U	مستقیم
	level U	تراز بنایی
	level U	هدف در خط دید شماقرارگرفت
	low level U	در سطح پایین
	impedance level U	مقاومت موجی
	level premium U	حق بیمه
	low level U	در ارتفاع کم
	impluse level U	سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
	initial level U	سطح اولیه
	injection level U	سطح تزریق
	level point U	سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله