English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
maximum natality U بیشینه زادو ولد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
natality U زاد و ولد
natality U زه و زاد
natality U تعداد زایش وموالید جدید
natality U میزان زاد و ولد
ecological realized natality U زه و زاد بوم شناختی
maximum value U جریان بیشینه
maximum U بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum U بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum U بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum U بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum value U مقدار حداکثر
maximum value U مقدار بهره برداری
maximum U ماکزیمم
maximum U حداکثر
maximum U بالاترین ماکسیمم
maximum U منتهی درجه بزرگترین
maximum U بیشترین
maximum U بیشین
maximum U بیشینه
maximum U بزرگترین وبالاترین رقم
maximum U بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
maximum liklihood U درست نمایی بیشینه
maximum slope U بیشترین شیب
maximum slope U حداکثر شیب
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
maximum gain U تقویت حداکثر
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum temperature U دمای ماکزیمم
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximum current U جریان حداکثر
maximum flood U سیل بیشینه
maximum scale value U مقدار درجه بندی حداکثر
maximum load U بار حداکثر
maximum profit U حداکثر سود
maximum range U حداکثر برد جنگ افزار
maximum range U بردنهایی اسلحه
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum performance U عملکرد حداکثر
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum price U بیشینه بها
maximum output U خروجی حداکثر
maximum of intensity U حداکثر شدت
maximum moment U لنگر بیشینه
maximum moment U حداکثر لنگر
maximum load U بار گذاری حداکثر
maximum price U حداکثر بها
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum demand U بار پیک
maximum demand U پیک بار
global maximum U حداکثر مطلق
maximum demand U تقاضای بیشینه
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum work U کار حداکثر
intensity maximum U حداکثر شدت
maximum current U جریان پیک
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum available powere U توان حداکثر
relative maximum U ماکزیمم نسبی
maximum amplitude U دامنه حداکثر
relative maximum U حداکثر نسبی
intensity maximum U پیشینه نور ماکسیمم نور
maximum demand U بار حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum energy U انرژی بیشینه
maximum efficiency U راندمان بیشینه
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
maximum duration U زمان حداکثر
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum detector U اشکارساز حداکثر
maximum density U حداکثر تراکم
maximum flood U طغیان بیشینه
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
maximum wavelength U طول موج حداکثر
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
maximum undistorted output U بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum security prison U زندان فوق امنیتی
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
maximum water level U تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum water level U ترازطبیعی مخزن
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
maximum water level U بیشینه تراز
maximum recording attachment U دستگاه ضبط کننده حداکثر
actual maximum flowline U ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
maximum r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum flood discharge U بده حداکثرطغیان
maximum flood discharge U بده بیشینه طغیان
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
maximum demand meter U تقاضاسنج
maximum demand indicator U کنتور بار پیک
maximum current relay U رله جریان زیاد
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
maximum circuit breaker U کلید جریان زیاد
maximum asymmetric three phase U current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
design maximum weight U حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum power demand U مصرف حداکثر
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum limited stress U تنش حداکثر
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum current circuit breaker U کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum permissible temperature rise U حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com