Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
market prices
U
قیمتهای بازار
market prices
U
قیمتهای تعیین شده در بازار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prices
U
ارزش پولی کالا
To keep prices down.
U
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
The prices have gone up.
U
قیمتها بالارفته اند
whole prices
U
قیمتهای عمده
to keep up prices
U
نرخهارابالانگاه داشتن
prices
U
مبلغ شرطبندی
prices
U
نرخ
prices
U
قیمت
prices
U
ارزش
prices
U
بها
prices
U
بها قائل شدن
prices
U
قیمت گذاشتن
To stabilize prices .
U
قیمت ها راثابت نگاهداشتن
guaranteed prices
U
قیمتهای تضمین شده
official prices
U
قیمتهای رسمی
closing prices
U
اخرین قیمت معامله شده
ceiling prices
U
حداکثر قیمت قانونی
accounting prices
قیمت های محاسباتی
Without regard for prices .
U
بدون توجه به قیمتها
cost prices
U
قیمت تمام شده
closing prices
U
قیمت سهام درپایان روز
distorted prices
U
قیمتهای تحریف شده
prices are sagging
U
قیمتهاپایین میاید
record prices
U
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
rigidity of prices
U
انعطاف ناپذیری قیمت ها
relative prices
U
قیمتهای نسبی
prices are on the rise
U
است
prices are on the rise
U
قیمتهارو بافزایش
prices rule high
U
مظنه ها بالا است
break in share prices
U
کاهش قیمت سهام
Prices are rising ( falling ) .
U
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
index of wholesale prices
U
شاخص قیمتهای عمده فروشی
index of retail prices
U
شاخص قیمتهای خرده فروشی
index of consumer prices
U
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
spiral of wages and prices
U
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
quantity theory of money and prices
U
نظریه مقداری پول و قیمت
The rise in prices in the European markets.
U
ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
market value
U
قیمت بازار
down-market
U
رجوع شود به downscale
market value
U
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
in the market for
<idiom>
U
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market
U
بازار
market value
U
ارزش
market value
U
در بازار قیمت بازار
market value
U
ارزش بازاری
market
U
به بازار عرضه کردن
market
U
درمعرض فروش قرار دادن
market
U
در بازار دادوستد کردن
market
U
فروختن
market
U
مرکزتجارت
market
U
محل داد وستد
outside market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market
U
بازار فروش
[اقتصاد]
off-market
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
market overt
U
بازار اشکار
organized market
U
بازار سازمان یافته
market mechanism
U
مکانیسم بازار
price market
U
وضع کردن قیمت در انحصار
perfect market
U
بازار کامل
market penetration
U
نفوذ به بازار
market oriented
U
بازاری
market opportunity
U
فرصت بازار
market oriented
U
در جهت بازار
market overt
U
بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
market price
U
قیمت بازار
market trends
U
روندهای بازار
market trust
U
بازار انحصاری
market structure
U
ساخت بازار
market structure
U
بنیان بازار
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market share
U
سهم بازار
narrow market
U
بازار محدود
market segmentation
U
تجزیه بازار
market segmentation
U
تقسیم بازار
market risk
U
خطر بازار
market survey
U
بررسی بازار
oil market
U
بازار نفت
market review
U
بررسی بازار
market system
U
نظام بازار
rig the market
U
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
to put on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
to place on the market
U
به بازار عرضه کردن
to put on the market
U
به بازار عرضه کردن
carpet market
U
بازار فرش
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
flea market
<idiom>
U
بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
to place on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market
U
فروختن
to place on the market
U
فروختن
financial market
U
بازار مالی
over-the-counter market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
There is no market for it in Iran .
U
درایران مصرفی ندارد
To depress the market .
U
بازار را کساد کردن
On the free market .
U
دربازار آزاد
the market is dull
U
بازار راکد است
target market
U
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
spot market
U
بازار معاملات نقدی
spot market
U
بازار نقدی
sharing the market
U
تقسیم بازار
seller's market
U
بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
seller's market
U
بازار فروشنده
security market
U
بازار اوراق بهادار
the market is dull
U
بازار کساداست
to make a market of
U
معامله کردن
to make a market of
U
با کالای دیگرمعاوضه کردن
market gardening
U
شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
market gardener
U
باغکار سبزیکار
market garden
U
مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
labour market
U
متقاضیکار
cattle market
U
محلفروشاحشام
widening of market
U
گسترش بازار
wage market
U
بازار دستمزد
to rig the market
U
با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
securities market
U
بازار اوراق بهادار
market mechanism
U
طرز کار بازار
dead market
U
بازار کم فروش
bullish market
U
بازار رو به رونق
bullish market
U
بازار احتکاری
bullion market
U
بازار شمش
bull the market
U
بازار را گرم کردن
break into the market
U
در بازار رسوخ کردن
bearish market
U
بازار رو به افول
black market
U
دربازارسیاه معامله کردن
black market
U
بازار سیاه
buyer's market
U
بازار خرید
buyer's market
U
بازاری که درکنترل خریدارست
buyer's market
U
بازار مناسب برای خریدار
dead market
U
بازار کساد
credit market
U
بازار اعتباری
cornering the market
U
خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
cornering the market
U
قبضه نمودن بازار
commodity market
U
بازار کالای مصرفی
commodity market
U
بازار مواد اولیه
commodity market
U
بازار کالا
capital market
U
بازار سرمایه
buyers market
U
بازار خرید
stock market
U
بورس کالاهای مختلف
stock market
U
بورس سهام وارز
flea market
U
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
Common Market
U
جامعه اقتصادی اروپا
Common Market
U
بازار مشترک
free market
U
بازار ازاد
open market
U
بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
open market
U
بازار باز
open market
U
بازار ازاد
market places
U
بازار
Common Market
U
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
Common Market
U
بلژیک
Common Market
U
فرانسه لوکزامبورگ و هلند
flea market
U
سمساری
money market
U
بازار پول
market research
U
بررسی بازار
market research
U
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research
U
بازارپژوهی
market research
U
تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
market economy
U
اقتصاد بازار
market economy
U
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies
U
اقتصاد بازار
market economies
U
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market place
U
بازار
domestic market
U
بازار داخلی
market equilibrium
U
تعادل بازار
imperfect market
U
بازار ناقص
market freedom
U
ازادی بازار
idols of the market
U
اوهام ناشی از سخن وامیزش
market leader
U
دارای رهبریت بازار
home market
U
بازار داخل کشور
loan market
U
بازار وام
home market
U
بازار داخلی
market functions
U
وفائف بازار
labor market
U
بازار کار
market forces
U
عوامل موثردر بازار
market failure
U
ناتوانی بازار
market failure
U
شکست بازار نارسائی بازار
market demand
U
تقاضای بازار
market forces
U
نیروهای بازار
market channels
U
مجاری توزیع
market appraisal
U
سنجش بازار
market acceptance
U
پذیرش کالا توسط بازار
market imperfection
U
نقص بازار
market imperfection
U
ناقص بودن بازار
market leader
U
پیشرو بازار
easty market
U
بازاراست تا
exchange market
U
بازار داد و ستد
exchange market
U
بازار اسعار
market leader
U
پیشقدم در بازار
fair market
U
بازار مکاره
falling market
U
بازار رو به زوال
market information
U
اطلاعات و دادههای بازار
foreign market
U
بازار خارج
fair market
U
هفته بازار
gold market
U
بازار طلا
futures market
U
بازار خرید و فروش سلف
market freedom
U
ازادی تجاری
kerb market
[British E]
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market
[American E]
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market grades and grading
U
طبقه بندی بازار
market rate of interest
U
نرخ بهره بازار
market directed economy
U
اقتصاد مبتنی بر بازار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com