English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mark sense reader U نشان خوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
optical mark reader U علامتخوان نوری
optical mark reader U علامت نوری خوان
optical mark reader U علامت خوان نوری
optical mark reader U نشان خوان نوری
mark sense U نشان دریاب
mark sense U نشان گذار
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j. U موقع شناس بودن
reader U هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
reader U وسیلهای که داده ذخیره شده روی یک رسانه را می خواند و به قالب دیگر تبدیل میکند
reader U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
reader U خواننده
reader U غلط گیر
reader U کتاب قرائتی
reader U قاری
reader U مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
reader U وسیلهای که داده روی پانچ کارت را به صورتی که توسط کامپیوتر قابل تشخیص است تبدیل میکند
reader U ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
proof reader U غلط گیری کننده
an omnivorous reader <idiom> U خر خوان
mind reader U کاشف افکار دیگران
film reader U فیلم خوان
news reader U نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
mick reader U دستگاه ورودی که مستندات چاپ شده با کاراکترهای جوهر مغناطیسی را می خواند
lay reader U قاری کلیسا
lay reader U واعظ غیرروحانی
lip reader U لب خوان
optical reader U نور خوان
page reader U صفحه خوان
document reader U سند خوان
dream reader U معبر
disk reader U خواننده دیسک
tape reader U نوار خوان
proof reader U مصحح
dream reader U خواب تعبیرکن
photoelectric reader U خواننده فتو الکتریکی
character reader U دخشه خوان
badge reader U نشانه خوان
badge reader U ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
card reader U کارت خوان
document reader U سندخوان
magnetic tape reader U خواننده نوار مغناطیسی
paper tape reader U نوار کاغذی خوان
optical character reader U دخشه خوان نوری
optical character reader U کاراکترنوری خوان
paper tape reader U نوارخوان کاغذی
optical page reader U صفحه نوری خوان
magnetic tape reader U نوار مغناطیسی خوان
bar code reader U دستگاه خواننده کد میلهای
magnetic ink character reader U دستگاه ورودی که مستندات چاپ شده با کاراکترهای جوهر مغناطیسی را می خواند
sense U هوش
in a sense U از یک جهت
in a sense U تاحدی
in a sense U تا اندازهای
to take the sense of U استمزاج کردن
to take the sense of U مزه دهن
to take the sense of U چشیدن
in this sense <adv.> U متعاقبا
sense U معنی مفاد مدلول
sense U مصداق
sense U هوش شعور
sense U حس مشترک
sense U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense U زمانی که RAM از حالت خواندن به نوشتن می رود
sense U آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
sense U دریافتن
sense U ادراک
sense U شعور هوش
sense U احساس
sense U حواس پنجگانه
sense U حس احساس
sense U شعور معنی
sense U مفاد
sense U حس تشخیص مفهوم
sense U احساس کردن
sense U پی بردن
sense U حس کردن
sense U دریافتن جهت
sense U حس
in this sense <adv.> U بنابراین
in this sense <adv.> U بخاطر همین
in this sense <adv.> U به این دلیل
in this sense <adv.> U بدلیل آن
in this sense <adv.> U از انرو
in this sense <adv.> U از این جهت
in this sense <adv.> U از اینرو
in this sense <adv.> U درنتیجه
in this sense <adv.> U از آن بابت
vibration sense U حس ارتعاش
cutaneous sense U حس پوستی
chemical sense U حس شیمیایی
sense amplifier U تقویت کننده حسی
sense datum U شیی محسوس
obstacle sense U حس مانع یابی
sense datum U امر محسوس وقابل تحلیل
sense line U خط احساس
sense of pressure U حس فشار
mystic sense U معنی پوشیده
it does not make sense U معنی نمیدهد
horse sense U شعور حیوانی شعور ذاتی وطبیعی
good sense U عقل سلیم
good sense U شعور
in the p sense of the word U بمعنی واقعی کلمه
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
mystic sense U معنی رمزی
pressure sense U حس فشار
figurative sense U معنی مجازی
literal sense U معنی لغوی
grammatical sense U معنی دستوری
carrier sense U detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
sixth sense U قوه ادراک
sense of humour U شوخطبع
road sense U جنسی
road sense U کلمه
to talk sense U حرف حسابی زدن
common sense U عقل سلیم
common sense U قضاوت صحیح حس عام
common sense U عرف
This is more like it. Now this makes sense. U حالااین شد یک چیزی
You wouldnt be here if you had any sense U اگر عقل حسابی داشتی اینجانبودی
external sense U حس برونی
sense of trust U حس اعتماد
sense of duty <adj.> U وظیفه شناسی
artistic sense U ذوق هنری
sixth sense U حس ششم
make sense <idiom> U معقول به نظر رسیدن
horse sense <idiom> U
What you say is true in a sense . U گفته شما به معنایی صحیح است
In what sense are you using this word ? U این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
common sense U حضور ذهن
sense winding U سیم پیچ احساس
sense switch U گزینهء احساس
sense of duty U حس وفیفه شناسی
sense probe U مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
sense of humor U شوخ طبعی
sense oriented U حس گرا
sense organ U اندام حسی
sense of rotation U جهت دوران
sense organ U عامل احساس
sense organ U عضو حس
sense switch U سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
sense modality U اندام حسی
the sense of sight U حس بینایی یا باصره
pain sense U حس درد
temperature sense U حس دما
visceral sense U حس احشایی
systemic sense U حس احشایی
static sense U حس تعادل
sense wire U سیم احساس
time sense U حس زمانی
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
Now you are talking. That makes sense. U حالااین شد یک حرف حسابی
He cant take a joke . he has no sense of humour. U شوخی سرش نمی شود
unique in every sense of the word U از هر نظری بی مانند
The sense of this word is not clear . U معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست
He is not too educated, but has plenty of horse sense . U تحصیلات چندانی ندارد ولی فهم وشعور دارد
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
mark down U کاهش قیمتها
mark U مدرک
mark U گواهی
mark down U تنزل قیمت
mark down U پایین اوردن قیمت
mark down U کاهش قیمت
to mark out one's course U طرحی برای رویه خود ریختن
mark up U سود توزیع کننده کالا
mark up U افزایش قیمت
mark up U نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark off U خط کشیدن
mark U ارزه
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
to mark off U جدا کردن
beside the mark U پرت
mark U مارک
mark U نشان کردن نشان
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark-up U سود توزیع کننده
mark U بل گی_ری خوب
mark U 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark U نشانه کردن حریف
mark U علامت
mark U پایه
mark U ایه
mark U کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
beside the mark U خارج ازموضوع
mark U علامت گذاری روی چیزی
mark U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark U نشان
mark U کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark U علامت نشانه هدف
mark U علامت گذاشتن
mark U حد
mark U مرز
mark U درجه
mark U پایه نقطه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com