English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
manually-operated points U مدیریتدستینقاط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
manually U انجام شده با دست و نه خودکار
manually U بصورت دستی
manually U با دست
operated U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated U بخشی از نرم افزار سیستم عامل که دیسک و مدیریت فایل را کنترل میکند
operated U نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
operated U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operated U عمل کردن بکار افتادن
operated U فرمان دادن
operated U دستورات اجرای کامپیوتر
operated U اتصال دادن
operated U اداره کردن راه انداختن
operated U کار کردن
operated U گرداندن
operated U دایر بودن
operated U بفعالیت واداشتن
operated U عمل جراحی کردن
operated U عمل کردن بهره برداری کردن
operated U عمل کردن
operated U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated U اداره کردن
operated U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated U بکارانداختن
operated U ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
recoil operated U مجهز به دستگاه عقب نشینی
gas operated U کار با فشار گاز باروت
gas operated U عمل با فشار گاز
recoil operated U مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
voice operated U با کار افت صدایی
cam operated switch U کلید بادامکی
voice operated device U دستگاه با کار افت صدایی
electrically operated chuck U سه نظام با عملکرد الکتریکی
air operated press U پرس بادی پنوماتیکی
air operated horn U شیپور بادی
hand operated chuck U سه نظام دستی
hand operated molding machine U دستگاه قالبریزی دستی
foot operated starting switch U کلید راه انداز پایی
foot operated starting switch استارتر پایی
cam operated automatic lathe U ماشین تراش اتوماتیک بادامکی
air operated tipping gear U چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
hand lever operated grease gun U تلمبه دستی گریس
air operated pendulum type screen wiper U بادامک پاندولی بادی
at all points U در همه نقاط
points U پلاتین دلکو
points U قطبهای پلاتین
at all points U درهمه جا
sticking points U نکتهی مورد بحث یا منازعه
points lever U اهرم پلاتینی
direction of points U جهتیاب
sticking points U نکتهیاصلی
sticking points U حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمیکند
sticking points U مرز ناجنبایی
sticking points U نقطهی عدم تحرک
points of order U اخطار نظامنامهای
points motor U موتورپلاتینی
fourteen points U طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
fourteen points U اصول چهارده گانه
contact points U نوکهای کنتاکت
design points U ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
distance between two points U فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
To score points. U امتیاز آوردن ( ورزش )
points signal U نقاطعلامتدار
points of sailing U نقاطقایقسواری
win on points U پیروزی با امتیاز
ignition points U پلاتین دلکو
lagrangian points U نقاط لاگرانژی
vital points U نقاط حساس بدن
key points U نقاط مهم
key points U نقاط حساس
intermediate points U جهات میانی
interactional points U نقاط تماس
interactional points U نقاط تلاقی
loss on points U باخت با امتیاز
needle points U نوکهای سوزنی
intercardinal points U جهات فرعی
the four cardinal points U جهات اربعه
stadia points U تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
quadrantal points U جهات فرعی
quadrantal points U نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
pressure points U نقطههای گیرنده فشار
p is nine points of the law U تصرف شرط عمده مالکیت است
ignition points U پلاتین
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match points U اخرین امتیاز
boiling points U درجه جوش
boiling points U عصبانیت
boiling points U نقطه جوش
talking points U نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
decimal points U ممیز
freezing points U درجه یخ بندان
freezing points U نقطه انجماد
check-points U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
rallying points U محل تجمع مجدد
rallying points U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
exclamation points U علامت تعجب
exclamation points U این علامت !
turning points U نقطه برگشت
turning points U مرحله قاطع نقطه تحول
turning points U نقطه چرخش
turning points U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points U نقطه لولای چرخش
decimal points U ممیز اعشاری
decimal points U نقطه اعشار
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
boiling points U نقطه غلیان
awarding of points U امتیاز دادن
crossing points U محل برخورد دو خط
cardinal points U چهار جهت اصلی
cardinal points U جهات اصلی
crossing points U نقطه تلاقی
points of view U لحاظ
decimal points U ممیز اعشار
points of view U نقطه نظر
points of view U دیدگاه
points of view U نظریه
points of view U دید
cardinal points effect U اثر چهار جهت اصلی
cardinal points effect U اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
bay with black points U قره کهر
remote-controlled points U نقطهکنترلازراهدور
all points addressable graphics U نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
all points addressable mode U حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
bay with black points U کهر دست وپا مشکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com