English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
main lower topsail U بالاترینبادباناصلیتحتانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lower fore topsail U بالاترینقسمتبادبانچهارگوش
main lower topgallant sail U بادبانبالایدکلاصلیتحتانی
topsail U از سر
topsail U سراسیمه
topsail U بالاترین بادبان
gaff topsail U بادبان سه گوش یا مربع شکل سبک
upper fore topsail U قسمتبالاییبزرگبادبانچهارگوش
lower U هوای گرفته وابری
lower most U پایین تر
lower most U پایین ترین
lower U عبوس ترشرویی
lower U :اخم
lower most U اسفل
lower most U خیلی پست تر
lower U پایین دادن لوله
lower U پایین اوردن لوله
lower U اخم کردن
lower U : پایین اوردن تخفیف دادن
lower U کاستن از
lower U تنزل دادن
lower U فروکش کردن
lower U خفیف کردن
lower U پایین
lower U ضعیف کردن
Lower third U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
lower U پست تر
lower U پایین تر
lower class U طبقه سوم [اجتماع]
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع
lower boom U بوم میانی
lower boom U تیرک میانی
lower egypt U مصر پایینی
lower fungus U قارچ بدون کلاهک هاگ
lower floor U طبقه تحتانی
lower bound U کران پایین
lower floor U اشکوب زیرین
lower court U محکمه تالی
lower criticism U انتقاد نسبت به مندرجات متن کتاب مقدس
lower deck U پل پایینی
lower courts U محاکم ابتدایی
lower egypt U مصر سفلی
lower class U طبقه پایین جامعه
lower limit U حد پایینی
lower lip U لبهتحتانی
lower level U سطحپائینی
the lower regions U دوزخ
lower gate U دروازهپائینی
lower eyelid U پلکپائین
lower chord U قوستحتانی
lower cheek U قسمتانتهاییمیله
lower bar U میلهپایینی
the lower world U جهان مردگان عالم اسوات
the lower world U جهان پایین
lower lobe U نرمهششزیرین
lower mandible U آروارهتحتانی
lower limit U کران پایین
lower limit U حد تحتانی
lower limit U حد پائینی
lower bowl U حبابتحتانی
lower limit U حد پایین
lower mast U دکل پایین
lower threshold U استانه پایین
At lower levels. U در سطوح پایین تر
To decrease. To lower. U پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
lower shell U قشرتحتانی
the lower regions U جهان مردگان
lower class U طبقه اجتماعی کم درآمد
lower class U طبقه پایین
lower courts U محاکم تالی
lower classes U طبقه پایین
lower classes U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower case U حروف کوچک
lower class U سطح پایین [اجتماع]
lower class U طبقه محروم
lower class U طبقه عوام
lower class U بی کلاس [در جامعه]
lower high water U پایین ترین پیشرفت اب دریا
lower level management U مدیریت سطح پایین
lower limit [of the integral] U کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
lower low water U پایین ترین پست رفت اب دریا
lower sphere clamp U گیرهپایینیگوی
lower support screw U پیچحافظپایینی
lower lateral lobe U پهنبزگتحتانیجانبی
lower water datum U معدل پس رفت اب دریا
lower lateral sinus U روزنهتحتانیجانبی
lower blade guard U حافظتیغهپایینی
lower flammability limit U حد پایینی اشتعال پذیری
lower branch of meridian U نصف النهار زیرین
lower girdle facet (1 6) U احاطهکننده61تراشهپائینی
lower gill arch U قوستحتانیدستگاهتنفس
lower triangular matrix U ماتریس پایین مثلثی [ریاضی]
lower guard retracting lever U سطحانقباضحافظتحتانی
crankcase bottom o.lower half U قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
lower fore topgallant sail U بادبانتحتانیجلویدکلکشتی
main U مهم تمام
main U مهم
main U کامل
main U نیرومند
main U دریا
main U عمده
main U با اهمیت
main <adj.> U اصلی
main U کامل شاه لوله
main U خط اصلی
with might and main U با تمام نیرو با همه توانایی
main U MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main U مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main U ی تر راهنمایی میکند
main U ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main U بسیار مهم
main U بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main U بزرگ تمام
in the main U بطور کلی
in the main U اساسا
in the main U بیشتر اصلا
main spring U شاه فنر
main score U نمره اصلی
main signal U سیگنال اصلی
main sewer U لوله اصلی
main clause U رجوع شود به clause independent
main sector U بخش اصلی
main sequence U رشته اصلی
main shaft U محور اصلی
main sewer U مجرای اصلی فاضلاب
main shaft U میل چرخ
main stage U طبقه اصلی
main stage U عرشه اصلی
main switch U کلید اصلی
main topmast U دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main unit U واحد اصلی
main winding U سیم پیچی اصلی
main wire U سیم اصلی
main yard U قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main storage U حافظه اصلی
main storage U انباره اصلی
main stem U خط اصلی
main stem U راه اصلی جویبار
the main army U بخش عمده ارتش
main stem U قسمت اصلی کانال
main voltage U ولتاژ اصلی
main clauses U رجوع شود به clause independent
rising main U جنبشاصلی
main wheel U چرخاصلی
To wonder from the main topic. U از مطلب اصلی دور افتادن
What is the main obstacle ? U مانع اصلی چیست ؟
main drag <idiom> U مهمترین خیابان شهر
main diagonal U قطر اصلی [ریاضی]
main store U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main store U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main stripe U [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main color U رنگ زمینه
main vent U منقذاصلی
main tube U تیوپاصلی
main carriage U حاملاصلی
main cleanout U تمیزکنندهاصلی
main duct U لولهاصلیآب
main engines U موتورهایاصلی
main entrance U ورودیاصلی
main fan U پروانهاصلی
main glider U غلتکاصلی
main inlet U دهانهاصلی
main leg U پایهاصلی
main mirror U آینهاصلی
main parachute U چتراصلی
main section U قسمتاصلی
main stalk U ساقهاصلی
main stand U تکیهگاهاصلی
main transformer U تغییردهندهاصلی
main color U رنگ اصلی
main sail U بادبان اصلی
main roads U جاده اصلی
main contractor U پیمانکاردست اول
main contractor U مقاطعه کار اصلی
blast main U لوله دم
main contact U کنتاکت اصلی
main connection U اتصال اصلی
collecting main U شبکه جمع کننده
collecting main U شبکه دریافت
main column U ستون اصلی
main coil U بوبین اصلی
main coil U سیم پیچ اصلی
main roads U راه اصلی
main drain U پمپ اصلی خن ناو
main drain U زهکش اصلی
main door U در اصلی
main distribution U مقسم اصلی
main discharge U تخلیه اصلی
main direction U جهت اصلی
main deck U پل اصلی
main deck U عرشه اصلی ناو
main current U اتصال سری
main current U جریان اصلی
coup de main U حمله ناگهانی با تمام قوا
main circuit U مدار اصلی
main carburetor U کاربراتور اصلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com