English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
long distance supply U تغذیه مسافت دور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
long distance U دارای مسافت زیاد
long-distance U دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long distance U راه دور
long distance U از راه دور
long distance U دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long distance U ازراه دور تلفن کردن
long-distance U از راه دور
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance U دارای مسافت دور
long-distance U دارای مسافت دور
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance U دارای مسافت زیاد
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
long-distance U راه دور
long distance line U خط ارتباطی
long distance cable U کابل ارتباطی
long distance reception U دریافت دور
long run industry supply curve U منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on. U طولش نده (زود باش )
distance U بعد
to keep one's distance U دوری جستن
X distance U سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
distance U مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
out of distance U دور بودن شمشیرباز از حریف
mean distance U فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
known distance U فاصله معلوم
to keep one's distance U کناره گیری کردن
known distance U مسافت معلوم
distance U فاصله
distance U مسیر مسابقه
distance U برد سلاح
distance U دورنگاهداشتن پشت سرگذاشتن
distance U بعد دورکردن
distance U دوری
in distance U نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
distance U مسافت
to keep one's distance U اشنایی نکردن
distance U تعدادکیلومترهای طی شده درشکار با اسب
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
facing distance U مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
countermining distance U فاصله ضد انفجار زنجیری مین
f. distance or length U فاصله کانونی
countermining distance U فاصله مجاز بین دومین
frequency distance U فاصله فرکانس
hyperfocal distance U نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
distance between centers U طول دوران
distance line U طناب تنظیم فاصله
coherence distance U فاصله همدوسی
code distance U فاصله رمز
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
bond distance U طول پیوند
buffer distance U حاشیه امنیت
buffer distance U محوطه امنیت
focal distance U فاصله کانونی
center distance U فاصله مرکزی
center distance U فاصله ازمرکز
distance man U دونده استقامت
distance runner U دونده استقامت
time distance U زمان عبور ستون
time distance U مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
interocular distance U فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
road distance U مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
ecological distance U فاصله بوم شناختی
supporting distance U بردپشتیبانی سلاحها
supporting distance U مسافت پشتیبانی
distance line U طناب نگهدارنده ناوها
distance wadding U بوش داخل پوکه فشنگ
distance wadding U لایی جازم
distance medley U دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
distance meter U بعد سنج
distance meter U فاصله سنج
distance protection U وسیله حفافت فاصله
distance receptor U گیرنده دوربرد
internuclear distance U فاصله بین هستهای
distance vision U دید دوربرد
distance wadding U لایی
distance light U نورافکن
haul distance U فاصله حمل
sight distance U مسافت دید
distance travelled U مقدارطیشده
distance scale U مقیاسمسافت
distance post U قرارگاهمحلمسابقه
offset distance U فاصله برون محوری
shouting distance U فاصله صدا رس
middle distance U فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
anchorage distance U فاصله تکیه گاهی
angular distance U فاصله زاویهای
signal distance U فاصله علامتی
It is some distance to the school . U تا مدرسه فاصله زیاد است
skip distance U خیز موج
social distance U فاصله اجتماعی
distance between two points U فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
sight distance U طول دید
sight distance U فاصله دید
zenith distance U ارتفاع راس القدم
zenith distance U فاصله ارتفاع نافر
It can be seen from a distance of two kilometers . U از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
photo distance U مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
polar distance U فاصله قطبی
unit distance U با فاصله واحد
safe distance U مسافت امن اطراف مین
linear distance U خط هوایی
training distance U مسافت تمرین
safe distance U فاصله بی خطر
to step a distance U قدم کردن
air distance U مسافت هوایی
air distance U مسافت طی شده به وسیله هواپیما
weaving distance U طول تقاطع
image distance U عرض تصویر
hyperfocal distance U مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
weaving distance U طول تلاقی مسافت همبری
offset distance U مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
economic haul distance U فاصله اقتصادی حمل
social distance scale U مقیاس فاصله اجتماعی
critical anode distance U فاصله بحرانی اندی
distance vector protocols U اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
direct distance dialing U شماره گیری فاصله مستقیم
hole center distance U فاصله مرکز سوراخ
stopping sight distance U فاصله دید ایست
stopping sight distance U فاصله دید برای ایست
to distance [dissociate] oneself from U دوری [قطع همکاری] کردن از
overtaking sight distance U فاصله دیدبرای پیشدستی
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
overtaking sight distance U فاصله دیدپیش افتی
overtaking sight distance U طول دید
fixed distance marking U خطمقطعثابت
total stopping distance U طول ایست کامل
half-distance line U خطنیمفاصله
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
miss distance scorer U دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
limited distance modem U وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
telephone modal distance U مسافت مکالمه تلفنی
middle distance race U دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
bogardus social distance scale U مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس
supply U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supply U تحویل ذخیره
supply and d. U عرضه وتقاضا
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply U موجودی جایگیرموقتی
supply U تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supply U تدارکات
supply U فراورده
supply U ذخیره کردن
supply U تحویل دادن
supply U تکمیل کردن موجودی ذخیره
can you supply our wants? U ایا شما میتوانید نیازمندیهای ما را رفع نمایید
supply U بدل
supply U تدارکات ملزومات
supply U تحویل دادن تغذیه کردن
supply U تامین موجودی عرضه نمودن
supply U تامین کردن
supply U منبع
supply U تکمیل کردن
supply U اذوقه
supply U موجودی لزوم
supply U تولید کردن
supply U تدارک دیدن
supply U عرضه داشتن
supply U رساندن دادن به
supply U تهیه کردن
supply U اماده
supply U عرضه
supply U رساندن
supply U ذخیره
supply U اماده کردن
supply U تهیه
supply U تدارک کردن
excess supply U عرضه اضافی
elastic supply U عرضه انعطاف پذیر
supply control U کنترل تدارکات اعتبار امادی
excess supply U عرضه بیش از حد
elasticity of supply U کشش عرضه
supply constraints U محدودیتهای عرضه
supply control U کنترل اماد
elastic supply U عرضه حساس
energy supply U منبع انرژی
supply company U شرکت تامین کننده
essential supply U اماد ضروری
essential supply U اماد حیاتی
supply channel U نهر ابرسان
short supply U اماد کم یاب
power supply U منبع تغذیه
short supply U اماد کمبود دار
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
shop supply U اماد تعمیرگاهی
inelastic supply U عرضه بی کشش
power supply U منبع انرژی
power supply U تامین کننده برق
power supply U مبدل برق
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
quantity of supply U مقدار عرضه
joint supply U عرضه مشترک
level of supply U سطح اماد
level of supply U سطح انبار
one day's supply U یک روز اماد
national supply U عرضه ملی
fixed supply U عرضه ثابت
fixed supply U ذخیره معین کالای فاسد شدنی
supply catalog U ایین نامه تدارکاتی یا امادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com