Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
logical operation
U
عمل منطقی
logical operation
U
عملکرد منطقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
non logical
U
غیر منطقی
logical
U
یری توان پردازش موتور واسط
logical
U
گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
logical
U
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
logical
U
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
logical
U
EEEI استاندارد بیان پروتکل ارسال در سطح اتصال داده
logical
U
ای خالی با صفر پر می شوند
logical
U
آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
logical not
U
نقص منطقی
logical not
U
نفی منطقی
logical value
U
مقدار منطقی
logical value
U
ارزش منطقی
logical
U
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
logical
U
ال
logical
U
منطقی
logical
U
استدلالی
logical
U
خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
logical
U
یچ بسته
logical
U
نمایش گرافیکی قط عات منط قی
logical
U
مراحل و تصمیمات و ارتباطات آنها
logical
U
معادل وضعیت منط قی درست یا یک
logical
U
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
logical
U
حرفی که به دیسک درایو یا فضای ذخیره سازی انتساب میشود که به عنوان درایو محل قابل استفاده است
logical
U
LU ارتاط بین وسایلی و LU را فراهم میکند و یک پروتکل peer-to-Reer است
logical
U
مجموعه پروتکل IBM که امکان ارتباط در شبکه SNA فراهم میکند. W,W,LU حاوی کنترل بخش هستند
logical
U
تابع بررسی یکسان بودن دو سیگنال منط قی
logical
U
واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
logical decision
U
تصمیم منطقی
logical design
U
طرح منطقی
logical design
U
طراحی نطقی
logical difference
U
تفاضل منطقی
logical drives
U
گردانندههای منطقی
logical expression
U
مبین منطقی
logical empiricism
U
منطق عملی
logical empiricism
U
فلسفه عملی
logical connector
U
رابط منطقی
logical connective
U
رابط منطقی
logical comparison
U
مقایسه منطقی
logical multiply
U
ضرب منطقی
logical connective
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical operators
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical conjunction
U
عطف منطقی
[ریاضی]
logical error
U
خطای منطقی
logical function
U
تابع منطقی
logical state
U
حالت یک منطقی
logical 0 state
U
حالت صفر منطقی
logical add
U
جمع منطقی
logical cognition
U
شناخت منطقی
logical fallacy
U
سفسطه منطقی
logical file
U
پرونده منطقی
logical symbol
U
علامت منطقی
logical record
U
مدرک منطقی
logical record
U
رکورد منطقی
logical representation
U
نمایش منطقی
logical shift
U
تغییر مکان منطقی
logical trace
U
رد منطقی
logical unit
U
واحد منطقی
logical sum
U
جمع منطقی
logical reasoning
U
استدلال منطقی
logical product
U
رکورد منطقی
logical design
U
طراحی منطقی
logical file
U
فایل منطقی
logical format
U
قالب بندی یا فرمت منطقی
logical instruction
U
دستورالعمل منطقی
logical operations
U
عملیات منطقی
logical operator
U
عملگر منطقی
logical positivism
U
اثبات گرایی منطقی
logical positivism
U
منطق عملی
logical positivism
U
فلسفه عملی
A logical remark has no answer.
<proverb>
U
یرف یساب جواب ندارد .
logical data design
U
طرح داده منطقی
logical unit number
U
شماره منطقی دستگاه
to come into operation
U
قابل اجرا شدن
to come into operation
U
بکار افتادن
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
to come into operation
U
قابل اجراشدن
either way operation
U
ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
to come into operation
U
دایر شدن
or operation
U
عمل یا
not operation
U
عمل نقض
not operation
U
عمل نفی
one way only operation
U
عملکرد فقط یک طرفه
one way only operation
U
عملکردتنها یک طرفه
operation immediate
U
اقدام سریع
operation
U
گردش
come into operation
U
قابل اجرا شدن
operation
U
کارکرد
operation
U
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation
U
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation
U
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation
U
به اجرا
operation
U
سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation
U
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation
U
عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation
U
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation
U
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation
U
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation
U
دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation
U
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation
U
کار کردن
co-operation
U
کار مشترک
co-operation
U
همکاری مشترک
to come into operation
U
قانونی درست شدن
to come into operation
U
قانون شدن
to come into operation
U
کاربرد پذیر شدن
operation
U
فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation
U
به کارانداختن
operation
U
عمل کردن
operation
U
عملیات
operation
U
عمل
operation
U
عملکرد
operation
U
بهره برداری
operation
U
وابسته به عمل عملکرد
operation
U
عمل جراحی عمل
operation
U
عمل جراحی
operation
U
کارکردن با یک وسیله
operation
U
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation
U
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation
U
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation
U
گردش جنبش
operation
U
کار
operation
U
گرداندن
operation
U
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation
U
اداره
operation center
U
مرکز عملیات
transformer operation
U
عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
unattended operation
U
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
two way alternate operation
U
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
two way simultaneous operation
U
عملکرد همزمان دو طرفه
operation decoder
U
عمل شناس
operation decoder
U
عمل گشا
transfer operation
U
عمل انتقال
unattended operation
U
هملکرد مراقبت نشده
unattended operation
U
عملکردبی مراقب
operation keys
U
کلیدهایعملیات
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
the four fundamental operation
U
چهارعمل اصلی
the breathing operation
U
کاردم زدن عمل تنفس
telephone operation
U
عملکرد تلفن
synchronous operation
U
عملیات همزمان
operation code
U
رمز عمل
operation code
U
کد عملیاتی
nonidentity operation
U
عمل ناهمانی
unattended operation
U
عملکرد بی مراقب
off line operation
U
عملکرد برون خطی
offline operation
U
عمل برون خطی
on line operation
U
عملکرد درون خطی
on line operation
U
عمل درون خطی
one step operation
U
عمل تک مرحله
unary operation
U
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unary operation
U
عمل یگانی
online operation
U
عمل درون خطی
operation analysis
U
تحلیل عملکرد
operation analysis
U
عمل کاوی
operation annexes
U
پیوستهای عملیاتی
A surgical operation .
U
عمل جراحی
operation code
U
رمزالعمل
synchronous operation
U
عمل همگام
symmetry operation
U
عمل تقارن
surgical operation
U
دست کاری
operation research
U
تحقیق درعملیات
telephone operation
U
طرز کار تلفن کار تلفن
operation research
U
پژوهش عملیاتی
operation overlay
U
کالک عملیاتی
operation overlay
U
کالک عملیات
operation order
U
دستور عملیاتی
operation manager
U
مدیر عملیات
to put something into operation
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
operation map
U
نقشه عملیاتی
operation map
U
نقشه عملیات
parallel operation
U
عمل موازی
parallel operation
U
عملکرد موازی
parallel operation
U
عملیات موازی
surgical operation
U
عمل جراحی
string operation
U
عملکردرشتهای
string operation
U
عملیات رشتهای
serial operation
U
عملیات سری
serial operation
U
عمل نوبتی
revenue operation
U
عملکرد
rescue operation
U
عملیات نجات
ready for operation
U
اماده کار
operation order
U
دستورعملیات
Operation room.
U
اتاق عمل ( بیمارستان )
pseudo operation
U
عملواره
binary operation
U
عمل دوتایی
[ریاضی]
pseudo operation
U
شبه عمل
privieged operation
U
عمل ممتاز
point operation
U
عمل نقطهای
operation of contract
U
نفوذ قرارداد
no operation instruction
U
دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
external operation
U
عملیات خارج از مملکت
cycle of operation
U
دوره عمل سلاح
conversational operation
U
عملیات محاورهای
contouring operation
U
فرم کاری
autonomous operation
U
عملیات مستقل
contouring operation
U
کار فرم دهی
continous operation
U
عملکرد پایدار
continous operation
U
کار دائمی
autonomous operation
U
عملیات ازاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com