Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
logical drives
U
گردانندههای منطقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drives
U
سوارشدن و کنترل اتومبیل
drives
U
ضربه درایو
drives
U
ضربه از پایین
drives
U
فرار گل زن
drives
U
گریز پا به توپ
drives
U
شفت
drives
U
راندن گرداندن گرداننده
drives
U
گرداننده
drives
U
سائق
drives
U
ولت محرک
drives
U
سواری کردن کوبیدن
drives
U
رانندگی ارابه مسابقهای
drives
U
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drives
U
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drives
U
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
drives
U
وسیلهای که دیسک مغناطیسی را می چرخاند و محل نوک خواندن / نوشتن را کنترل میکند
drives
U
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives
U
مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
drives
U
رانش سواری دوندگی
drives
U
فرمان
drives
U
محرکه گیربکس
drives
U
جلو بردن
drives
U
تحریک کردن
drives
U
عقب نشاندن بیرون کردن
drives
U
بردن
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
U
رانندگی کردن
drives
U
دنده
drives
U
راندن
one nails drives another
U
غم جدید غم کهنه را بر از یاد
disk drives
U
گرده ران
He drives recklessly.
U
بی احتیاط رانندگی می کند
tape drives
U
نوار چرخان نوار ران
tape drives
U
دستگاه نوارخوان
tape drives
U
نوار گردان
tape drives
U
نوارچرخان
tape drives
U
نوار ران
disk drives
U
گرداننده دیسک دیسک گردان
disk drives
U
دیسک ران دیسک چرخان
disk drives
U
گرده چرخان
disk drives
U
دیسکخوان
start stop drives
U
محرکهای قطع و وصلی
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
he drives a roaring trade
U
کاروبارش درکسب بسیارخوب است
steam pressure drives turbine
U
فشاربخارمحرکتوربین
dual sided disk drives
U
گردانندههای دیسک دو طرفه
non logical
U
غیر منطقی
logical value
U
مقدار منطقی
logical value
U
ارزش منطقی
logical not
U
نقص منطقی
logical
U
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
logical not
U
نفی منطقی
logical
U
منطقی
logical
U
حرفی که به دیسک درایو یا فضای ذخیره سازی انتساب میشود که به عنوان درایو محل قابل استفاده است
logical
U
تابع بررسی یکسان بودن دو سیگنال منط قی
logical
U
مجموعه پروتکل IBM که امکان ارتباط در شبکه SNA فراهم میکند. W,W,LU حاوی کنترل بخش هستند
logical
U
استدلالی
logical
U
یچ بسته
logical
U
نمایش گرافیکی قط عات منط قی
logical
U
مراحل و تصمیمات و ارتباطات آنها
logical
U
خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
logical
U
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
logical
U
معادل وضعیت منط قی درست یا یک
logical
U
آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
logical
U
ای خالی با صفر پر می شوند
logical
U
EEEI استاندارد بیان پروتکل ارسال در سطح اتصال داده
logical
U
LU ارتاط بین وسایلی و LU را فراهم میکند و یک پروتکل peer-to-Reer است
logical
U
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
logical
U
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
logical
U
گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
logical
U
یری توان پردازش موتور واسط
logical
U
ال
logical
U
واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
logical record
U
رکورد منطقی
logical record
U
مدرک منطقی
logical reasoning
U
استدلال منطقی
logical product
U
رکورد منطقی
logical positivism
U
اثبات گرایی منطقی
logical operator
U
عملگر منطقی
logical positivism
U
منطق عملی
logical positivism
U
فلسفه عملی
logical representation
U
نمایش منطقی
logical shift
U
تغییر مکان منطقی
logical conjunction
U
عطف منطقی
[ریاضی]
logical operators
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical connective
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical unit
U
واحد منطقی
logical trace
U
رد منطقی
logical symbol
U
علامت منطقی
logical sum
U
جمع منطقی
logical operations
U
عملیات منطقی
logical operation
U
عملکرد منطقی
logical decision
U
تصمیم منطقی
logical connector
U
رابط منطقی
logical connective
U
رابط منطقی
logical comparison
U
مقایسه منطقی
logical cognition
U
شناخت منطقی
logical add
U
جمع منطقی
logical 0 state
U
حالت صفر منطقی
logical state
U
حالت یک منطقی
logical function
U
تابع منطقی
logical error
U
خطای منطقی
logical design
U
طرح منطقی
logical design
U
طراحی نطقی
logical operation
U
عمل منطقی
logical instruction
U
دستورالعمل منطقی
logical format
U
قالب بندی یا فرمت منطقی
logical file
U
فایل منطقی
logical file
U
پرونده منطقی
logical fallacy
U
سفسطه منطقی
logical expression
U
مبین منطقی
logical empiricism
U
فلسفه عملی
logical empiricism
U
منطق عملی
logical difference
U
تفاضل منطقی
logical design
U
طراحی منطقی
logical multiply
U
ضرب منطقی
A logical remark has no answer.
<proverb>
U
یرف یساب جواب ندارد .
logical data design
U
طرح داده منطقی
logical unit number
U
شماره منطقی دستگاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com