Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
line impedance
U
امپدانس خط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
impedance
U
ناگذرایی
impedance
U
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
impedance
U
پاگیرایی
impedance
U
مقاومت جریان متناوب امپدانس
impedance
U
امپدانس
impedance
U
مقاومت صوری برق در برابرجریان متناوب
impedance
U
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
impedance
U
مقاومت فاهری
high impedance
U
امپدانس بالا
impedance factor
U
ضریب ناگذرایی
impedance angle
U
زاویه فازی
impedance coil
U
پیچک
impedance coil
U
پیچک ناگذرایی
impedance characteristic
U
مشخصات امپدانس
impedance bridge
U
پل اندازه گیری مقاومت
impedance bridge
U
پل امپدانس
impedance balancing
U
تقارن امپدانس
impedance balancing
U
تعادل امپدانس
impedance at resonance
U
مقاومت فازی
impedance at resonance
U
مقاومت رزونانس
impedance coil
U
چوک
choke impedance
U
مقاومت سلف
coupling impedance
U
مقاومت فاهری پیوست
coupling impedance
U
امپدانس تزویج
synchronous impedance
U
ناگذرایی همزمان
complex impedance
U
ناگذرایی مختلط
choke impedance
U
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
surge impedance
U
ناگذرایی ماهیتی
characteristic impedance
U
ناگذرایی ماهیتی
zener impedance
U
امپدانس زنر
cyclic impedance
U
ناگذرایی حلقهای
electrode impedance
U
ناگذرایی الکترد
output impedance
U
امپدانس خروجی
image impedance
U
مقاومت مشخصه تصویر
image impedance
U
امپدانس تصویر
image impedance
U
ناگذرایی ماهیتی
antenna impedance
U
ناگذرایی انتن
generator impedance
U
امپدانس ژنراتور
generator impedance
U
مقاومت ژنراتور
output impedance
U
ناگذرایی خروجی
impedance voltage
U
ولتاژاتصال کوتاه نامی
asynchronous impedance
U
ناگذرایی ناهمزمان
impedance meter
U
دستگاه اندازه گیری امپدانس
impedance of grid
U
امپدانس شبکه
impedance operator
U
اپراتور مقاومت
impedance operator
U
اپراتورامپدانس
impedance protection
U
حفافت امپدانس
impedance ratio
U
نسبت امپدانس
impedance ratio
U
نسبت مقاومت فاهری
impedance relay
U
رله ی امپدانس
impedance triangle
U
مثلث ناگذرایی
impedance triangle
U
مثلث مقاومت ها
impedance triangle
U
مثلث اتصال کوتاه
inductive impedance
U
مقاومت فاهری القائی
impedance voltage
U
ولتاژ اتصال کوتاه
inductive impedance
U
مقاومت فاهری با جزء القائی
input impedance
U
امپدانس ورودی
input impedance
U
مقاومت فاهری اولیه
internal impedance
U
مقاومت داخلی
internal impedance
U
امپدانس داخلی
impedance meter
U
امپدانس متر
impedance transformation
U
تبدیل امپدانس
impedance matrix
U
ماتریس مقاومت فاهری
impedance coupling
U
پیوست امپدانس
impedance coupling
U
جفتگری با ناگذرایی
impedance drop
U
ولتاژ اتصال کوتاه
impedance feedback
U
پیوست برگشت امپدانس
impedance function
U
تابع امپدانس
impedance corrector
U
مصصح امپدانس
impedance transformer
U
مبدل امپدانس
impedance heating
U
گرمایشی امپدانسی
impedance irregularity
U
غیریکنواختی امپدانس
impedance converter
U
مبدل امپدانس
impedance comparator
U
تطبیق دهنده امپدانس
impedance matrix
U
ماتریس امپدانس
impedance magnetometer
U
مغناطیس سنج با تغییرامپدانس
impedance coupling
U
تزویج پیچک
impedance loss
U
گمگشتگی اتصال کوتاه
impedance loss
U
تلف اتصال کوتاه
impedance level
U
مقاومت موجی
impedance compensator
U
متعادل کننده مقاومت فاهری
low impedance input
U
ورودی اولیه با امپدانس کم
effective input impedance
U
ناگذرایی موثر ورودی
impedance voltage test
U
ازمایش ولتاژ اتصال کوتاه
impedance unbalance finder
U
دستگاه یابنده امپدانس نامتعادل
effective output impedance
U
ناگذرایی موثر خروجی
high impedance relay
U
رله باامپدانس زیاد
impedance transforming filter
U
صافی تبدیل امپدانس
impedance measuring set
U
دستگاه اندازه گیری امپدانس
high impedance relay
U
رله پیچک دار
high impedance rotor
U
رتور امپدانسی
internal impedance drop
U
افت ولتاژ داخلی
high impedance winding
U
سیم پیچی با مقاومت زیاد
high input impedance circuit
U
مدار با امپدانس ورودی زیاد
impedance unbalance measuring set
U
دستگاه اندازه گیری امپدانس نامتعادل
line to line fault
U
اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling
U
فرز کردن سطری
line by line analysis
U
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
U
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
U
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
U
تماس خطوط
line to line voltage
U
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
U
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
U
فاصله سطور
line by line milling
U
فرز کردن سطر به سطر
line
U
حدود رویه
line
U
طرز
off line
U
منفصل
line
U
خط زدن
down the line
U
ضربه از کنار زمین
line
U
خط صف
line
U
صفی در خط
line
U
در سمت
line
U
سیم
line
U
جبهه جنگ
line
U
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
U
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line out
U
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
below the line
U
درامد یا هزینه غیر مترقبه
line
U
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
U
شعبه
line
U
محصول
line
U
لاین
line by line
U
سطر به سطر
line
U
رشته
off line
U
قطع
line out
U
با خط علامت گذاشتن
line
U
طناب خط
line-up
U
به ترتیب ایستادن
line-up
U
به خط شدن
line
U
طناب سیم
the line
U
صف
line
U
رسن
line
U
ریسمان
in line
U
شمشیر در وضع حمله
in line
U
همراستا
line up
U
ردیف ایستادن تیم
line
U
رشته بند
line
U
ردیف
line up
U
به ترتیب ایستادن
line
U
سطر
off line
U
برون خطی
line up
U
به خط شدن
line
U
جاده
line-up
U
ردیف ایستادن تیم
line
U
دهنه
down line
U
بار کردن پایین خطی
to come in to line
U
موافقت کردن
to come in to line
U
در صف امدن
by line
U
خط فرعی راه اهن
line
U
خط
line
U
پوشاندن
line
U
استرکردن
line
U
ترازکردن
line
U
اراستن
line
U
بخط کردن
line
U
خط دار کردن
line
U
خط انداختن در
line
U
: خط کشیدن
line
U
لجام
line
U
: خط
in line
<idiom>
U
با محدودیت متداول
on the line
U
هواپیمای اماده پرواز
line of d.
U
حد فاصل
line of d.
U
مرز
out of line
U
خارج از خط جبهه
out of line
U
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
off line
U
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line
U
غیر متصل
Are you still on the line?
U
هنوز پشت تلفن هستی؟
on line help
U
کمک مستقیم
mean line
U
خط میان
old line
U
محافظه کار
o o line
U
خط دیدبانی سپاه
out of line
<idiom>
U
ناصحیح
line up
<idiom>
U
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
o o line
U
خط تقسیم دیدبانی
line up
<idiom>
U
به صف کردن
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
old line
U
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
down the line
<idiom>
U
درآینده
necessary line
U
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
Are you still on the line?
U
خط را قطع نکردی؟
by line
U
خط دوم یافرعی
line up
<idiom>
U
به درستی میزان کردن
on line
U
در خط
on line
U
مورداستعمال
on line
U
داخل رده
line
U
نسب
by-line
U
کار یاشغل اضافی وزائد
on line
U
متصل
along line
U
در خط
by-line
U
خط فرعی راه اهن
on line
U
مستقیم
by line
U
کار یاشغل اضافی وزائد
all along the line
U
درامتدادهمه خط
all along the line
U
در همه جا
along line
U
در امتداد خطوط
by-line
U
خط دوم یافرعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com