Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
left forward
U
فورواردچپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She was left out in the cold . she was left high and dry .
U
سرش بی کلاه ماند
He was sitting on my left (left side)
U
طرف چپ من نشسته بود
I am left out . I am left out in the cold .
U
کلاهم پ؟ معرکه است
forward-looking
U
پیشرو
forward
U
حرکت به جلو یا مقابل
forward
U
ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward
U
که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
forward
U
عمل پل
forward
U
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward
U
نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward
U
بیع سلف
forward
U
سلف
forward
U
جلو قایق
forward
U
فوروارد
forward
U
مهاجم
forward
U
به سمت سینه
forward
U
به پیش
to look forward to
U
استقبال کردن
forward-looking
U
مترقی
right forward
U
پیشروراست
I'm looking forward to seeing you again.
U
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
to look forward to
U
انتظار داشتن
to look forward to something
U
با خوشحالی منتظر چیزی شدن
Looking forward to it
U
پیشبینی اش میکنم
[میشود]
I look forward to seeing you.
U
خوشحالم میشم که ببینمت.
forward-looking
U
آیندهنگر
forward-looking
U
پیشاندیش
to look forward
U
نگاه کردن انتظارداشتن
to look forward
U
جلو
to help forward
U
جلو انداختن
to help forward
U
پیش بردن
forward-looking
U
نوگرا
forward
U
فرمان پیش پیش
forward
U
به جلو
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
forward-looking
U
آیندهنگرانه
forward
U
بازی کن ردیف جلو به جلو
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
look forward to something
<idiom>
U
را لذت پیش بینی کردن
no. 8 forward
U
محاجمشماره8
to go forward
U
جلورفتن
to go forward
U
پیش رفتن
forward tell
U
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
to look forward to something
U
منتظر چیزی شدن
outside forward
U
بازیگر گوش
forward
U
ارسال کردن
forward-looking
U
نوگرایانه
forward
U
فرستادن رساندن
forward
U
جسور
forward
U
جلوی گستاخ
forward
U
جلوانداختن
forward
U
ببعد
forward
U
جلو
forward
U
پیش
from right and left
U
از چپ وراست
nothing was left over
U
چیزی باقی نماند
from right and left
U
از هر سو
i took up where he left
U
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
keep to the left
U
دست چپ بروید
left d.
U
نظام به چپ
left$
U
تابع $LEFT در زبان BASIC
left over
U
زیاد امده
left inner
U
بازیکنمهاجمچپ
KEEP LEFT
U
از سمت چپ حرکت کنید.
left over
U
باقی مانده
My name has been left out .
U
اسم من از قلم افتاده است
She just left ( went ) . off she went .
U
گذاشت ورفت
nothing was left over
U
چیزی زیادنیامد
to be left
U
زیاد امدن
to the left
<adv.>
U
سمت چپ
right and left
U
ازهرسوبهرسو
left
<adv.>
U
سمت چپ
left
U
جناح چپ
left
U
: چپ درطرف چپ
on the left
<adv.>
U
سمت چپ
to be left
U
ماندن
left
U
: زمان ماضی فعل leave
outside left
U
گوش چپ
on the left
U
در سمت چپ
left
U
ضربه چپ
shift forward
U
انتقال به جلو
He took a few steps forward .
U
چند قدم جلو آمد
shift forward
U
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
Come forward a little (little bit)more.
U
یک قدری دیگه بیا جلو
forward spring
U
طناب شماره سه
forward spring
U
اسپرینگ سینه
forward station
U
ایستگاه جلو
forward station
U
پاسگاه جلویی
forward turret
U
توپ سینه
forward voltage
U
ولتاژ مستقیم
store and forward
U
انبارش و ارسال
throw forward
U
بردن غیرمجاز توپ به جلو
from this time forward
U
ازاین پس
from this time forward
U
زین سپس
from this time forward
U
ازاین ببعد
to carry forward
U
منقول ساختن
store and forward
U
ذخیره و ارسال
to bring forward
U
بصفحه دیگربردن
forward/reverse
U
جلو/عقببرنده
forward swing
U
تاباولیه
push along forward
U
راه خود را باعجله تعقیب کردن
prop forward
U
هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
lock forward
U
هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
to take a step forward
U
گامی سوی جلو برداشتن
power forward
U
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power forward
U
فوروارد قوی
loose forward
U
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
to put forward
U
برجسته نمودارکردن
to put forward
U
جلوه دادن
move forward
U
جلو کشیدن
to put forward
U
پیش اوردن
oars forward
U
پارو به جلو
put forward
U
مطرح کردن
to take a step forward
U
یک قدم پیش نهادن
trim forward
U
نشست سینه
fast forward
U
جلوبر
centre forward
U
مرکز
set forward
U
فشار پیشروی
set forward
U
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
roll forward
U
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll forward
U
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
right wing forward
U
پیشرو دست راست
put forward
U
جلوانداختن
put forward
U
جلو بردن
wing forward
U
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
wing forward
U
فوروارد گوش
trim forward
U
stem by trim :syn
number forward
U
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
fast-forward
U
جلو زدن فیلم
forward dealing
U
معامله به وعده
forward current
U
جریان ولتاژ مستقیم
forward conductance
U
برق رسانایی مستقیم
forward chaining
U
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
forward cast
U
پرتاب نخ ماهیگیری
forward breast
U
طناب شماره دو
forward bias
U
پیشقدر به جلو
forward association
U
تداعی رو به جلو
forward area
U
منطقه جلوی رزم
forward area
U
منطقه جلو
forward delivery
U
تحویل به وعده
forward delivery
U
تحویل دراینده
forward dive
U
شیرجه رو به اب با چرخش
forward observer
U
دیدبان مقدم
I very much look forward to meeting you soon.
U
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
forward observer
U
دیدبان جلو
forward motion
U
جنبش پیشرو
forward mode
U
افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
forward march
U
فرمان قدم رو فرمان پیش
forward march
U
قدم رو
forward lap
U
باله جلو
forward lap
U
پوشش جلو
forward echelon
U
رده جلوی نبرد
forward echelon
U
رده جلو
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
charges forward
U
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
bring forward
U
تولید کردن
bring forward
U
معرفی کردن
freight forward
U
پس کرایه
forward pointer
U
اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
to feverishly look forward to something
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to look forward to something excitedly
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
bring forward
U
نظرکردن به
bring forward
U
ارائه دادن
brought forward
U
منقول ازصفحه پیش
center forward
U
بازیگر نوک حمله
center forward
U
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward
U
سانترفوروارد
carry forward
U
مبلغ منقول
carry forward
U
منقول ساختن
carrige forward
U
کرایه به عهده گیرنده کالا
carrige forward
U
پس کرایه
carriage forward
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage forward
U
کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward
U
پس کرایه
I'm looking forward to your next email.
U
من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
forward position
U
موقعیت رو به جلو
forward rate
U
نرخ سلف
forward sales
U
فروش سلف
forward sale
U
بیع سلم
forward sale
U
بیع سلف
forward sale
U
نسیه فروختن
forward post
U
پست استراق سمع جلو
forward sale
U
پیش فروش
forward purchase
U
پیش خرید
forward post
U
پستهای دیده ور جلو
forward resistance
U
مقاومت مستقیم
forward purchase
U
معامله سلف
forward purchase
U
خرید سلف
forward purchasing
U
سلف خری
forward reference
U
ارجاع به جلو
forward purchasing
U
پیش خرید
forward sales
U
فروش کالاجهت تحویل در اینده
forward sales
U
پیش فروش
forward slope
U
شیب جلو
forward reaction
U
واکنش رفت
forward slip
U
جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
forward slip
U
پیش افتادگی
forward slope
U
شیب متمایل به جلو
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com