Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
last-minute hitch
U
گیریی در لحظه آخر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hitch
U
پیچ وخمیدگی
hitch
U
گرفتاری
hitch
U
مانع محظور
hitch
U
گیر
hitch
U
تکان دادن
hitch
U
هل دادن
hitch
U
بستن
hitch
U
انداختن
hitch
U
بند
hitch
U
اتصال
hitch
U
اویختن
hitch
U
خفت
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch
U
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
basket hitch tie
U
گره اویزان دو خفتی
blackwall hitch
U
گره قلاب
buntline hitch
U
گره حلقه
clove hitch
U
بند دو خفت
clove hitch
U
گره کشتی بان
clove hitch
U
گره دو خفت
clove hitch
U
نوعی گره
half hitch
U
گره نیم خفت
half hitch
U
نیم گره
half hitch
U
نیم خفت
hitch and go
U
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
hitch kick
U
شوت قیچی
hitch kick
U
پرش طول با دو گام برداشتن درهوا و دست بالای سر
hitch tie
U
گره اویزان
hitch tie
U
گره شستی
hitch up
U
اسب را یراق کردن
hitch up
U
خفت زدن به
marline hitch
U
گره ننوmarlin
marlinespike hitch
U
گره درفش
midshipman's hitch
U
گره دانشجو
rolling hitch
U
گره سه خفت
swab hitch
U
bend sheet
timber hitch
U
گره تیر
timber hitch
U
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
hitch-hike
U
مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hike
U
اتواستاپ زدن
hitch-hiked
U
مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiked
U
اتواستاپ زدن
hitch-hikes
U
مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hikes
U
اتواستاپ زدن
hitch-hiking
U
مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiking
U
اتواستاپ زدن
cow hitch
U
گروهگاوی
hitch pin
U
سوزنگره
towing hitch
U
حالتاتواستاپزدن
hitch-hiker
U
کسیکهدرسرجادهباانگشتشصتخودتقاضایماشینمیکند
There is a hitch somewhere.
U
یک جای کار گره خورده است
There is a hitch in this project.
U
این طرح یک جایش گیر دارد
hitch one's wagon to a star
<idiom>
U
دنبال هدف رفتن
to hitch
U
سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
to hitch
U
اوتو استاپ زدن
to hitch
U
مجانی سوار شدن
to hitch a lift
[ride]
from somebody
U
سواری شدن
[در خودروی کسی]
Other Matches
minute
U
جزئی
to minute down
U
یاد داشت کردن
This will only take a minute.
U
خیلی وقتتان را نمی گیرم.
up-to-the-minute
U
تازهتریناطلاعات - اطلاعاتدقیقهآخر
last-minute
U
آخرینلحظه
This will only take a minute.
U
خیلی وقتتون رو نمی گیرم.
minute
U
: دقیقه
minute
U
دم
minute
U
ان لحظه
minute
U
پیش نویس
minute
U
مسوده یادداشت
minute
U
گزارش وقایع
minute
U
خلاصه مذاکرات
minute
U
خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
minute
U
پیش نویس کردن
minute
U
: بسیارخرد
minute
U
صورت جلسه
minute
U
دقیقه
minute
U
نسخه دوم پیش نویس
minute
U
یادداشت وقایع
minute
U
کوچک
minute
U
ریز
five minute chess
U
بازی شطرنج 5 دقیقهای
revs per minute
U
چرخش بر دقیقه
ampere minute
U
امپر- دقیقه
revs per minute
U
دور بر دقیقه
revolutions per minute
U
دور بر دقیقه
revolutions per minute
U
گردش بر دقیقه
revs per minute
U
گردش بر دقیقه
revolutions per minute
U
چرخش بر دقیقه
Wait a minute .
U
یک دقیقه مهلت بده
watt minute
U
وات- دقیقه
minute gun
U
توپ سلام
minute glass
U
ساعت ریگی دقیقهای
wait a minute
U
اندکی صبر کنید
minute book
U
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
minute of angle
U
فاصله یک اینچی روی صفحه هدف
minute book
U
دفتر وقایع
wait a minute
U
یک دقیقه صبر کنید
line per minute
U
خط در دقیقه
minute hand
U
عقربه دقیقه شمار ساعت
to make a minute of
U
پیش نویس کردن
to make a minute of
U
یاد داشت کردن
revolution per minute
U
دور در دقیقه
Wait a minute .
U
یکدقیقه صبر کن
he rows 0 to the minute
U
او دقیقهای سی پارو میزند
minute gun
U
توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
180 strokes a minute
U
۱۸۰ ضربه در دقیقه
maximal oxygen consumption per minute
U
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
From moment to moment . Every minute.
U
آن به آن ( هر دقیقه )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com