Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
international call
U
مکالمه بین المللی
international call
U
سیستم واحدهای الکتریکی بین المللی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
U
باصطلاح
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
U
که چنین نامیده شده
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
U
کذایی
international
U
مربوط به کشورهای مختلف
international
U
ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
international
U
بین الملل انترناسیونال
international
U
بازیگر بین المللی
international
U
وابسته به روابط بین المللی
international
U
بین المللی
international economics
U
اقتصاد بین الملل
international practice
U
عرف بین المللی روش جاری بین المللی
international practice
U
رویه بین المللی
international migration
U
مهاجرت بین المللی
international acts
U
اسناد بین المللی
commodore international, ltd.
U
شرکت بین المللی کمودور
international practice
U
طریقه معمول به بین المللی
international reserves
U
ذخائر بین المللی
International politics.
U
سیاست بین الملل
international relations
U
رابطهسیاسیبینکشورها
system international
U
سیستم بین المللی
socialist international
U
بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
short international
U
مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
international units
U
واحدهای جهانی برق
international union
U
اتحادیه بین المللی
international union
U
اتحادیههای بین المللی
international treaties
U
عهود بین المللی
international trade
U
تجارت بین المللی
international trade
U
تجارت بین الملل
international reserves
U
اندوختههای بین المللی
international acts
U
مستندات بین المللی
international meeting
U
مجمع بین المللی
international federation
U
فدراسیون بین المللی پردازش اطلاعات
international finance
U
مالیه بین الملل
international investment
U
سرمایه گذاری بین المللی
international law
U
حقوق بین الملل
international line
U
خط بین المللی
international line
U
خط خارجی
international liquidity
U
نقدینگی بین المللی
international loans
U
استقراض بین المللی بدهیهای بین المللی
international federation
U
processing forinformation
international exchange
U
مرکز تلفن بین المللی
international etiquette
U
نزاکت بین المللی
international classification of
U
Diseases
international classification of
U
طبقه بندی بین المللی بیماریها
international comity
U
نزاکت بین المللی
international coulomb
U
کولن جهانی
international council
U
education in forcomputers
international council
U
شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
international court
U
دادگاه بین المللی
international custom
U
عرف بین المللی
international dualism
U
دوگانگی بین المللی
international equilibrium
U
تعادل بین المللی
international master
U
استاد بین المللی شطرنج
borland international
U
یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
International Modern
U
[سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.]
international match
U
مسابقه بین المللی
[ورزش]
by international standards
U
در معیارهای بین المللی
international business machine
U
corporation
public international law
U
حقوق بین الملل عمومی
international monetary fund
U
صندوق بین المللی پول
public international law
U
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
balance of international payment
U
موازنه پرداختهای بین المللی
balance of international payments
U
تراز پرداختهای بین المللی
international balance of payments
U
تراز پرداختهای بین المللی
bank for international settlements
U
بانک پرداختهای بین المللی
private international law
U
حقوق بین الملل خصوصی
international chamber of commerce
U
اتاق بازرگانی بین المللی
international bill of the right of man
U
اعلامیه جهانی حقوق بشر
international business machine
U
IB
law of international institutions
U
حقوق سازمانهای بین المللی
international peace force
U
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
international organisation for standard
U
موسسه بین المللی استاندارد
international morse code
U
مورس اروپایی
international morse code
U
مورس جهانی
international monetary reserves
U
ذخائر پولی بین المللی
international standard atmosphere
U
اتمسفر استاندارد بین المللی
international standards organization
U
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
international standards organization
U
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
international standards organization
U
سازمان استانداردهای بین المللی
international switching center
U
مرکز سوئیچینگ بین المللی
international system of units
U
سیستم مترک
international system of units
U
دستگاه بین المللی احاد
international table calorie
U
کالری
international telephone circuit
U
خط تلفنی بین المللی
convention international de merchandies
U
عهدنامه بین المللی جهت حمل کالا با قطار
international economic relations
U
روابط اقتصادی بین المللی
International System of Units
U
سامانه متریک
international refugee organization
U
سازمان بین المللی اوارگان
international file format
U
استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
international singles court
U
زمینبازیانفرادیبینالمللی
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international gold standard
U
پایه طلای بین المللی
international labour organization
U
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
international road haulage
U
حمل نقل بار بین المللی بوسیله جاده
International System of Units
U
دستگاه بین المللی یکاها
international division of labor
U
تقسیم کار بین المللی
international development association
U
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
international demonstration effect
U
اثر نمایشی بین المللی
subjects of international law
U
اشخاص حقوق بین الملل
[as]
compared to international standards
U
در معیارهای بین المللی
systeme international d'units
U
دستگاه بین المللی واحدها
international road transport
U
ترابری بین المللی جاده ای
international court of justice
U
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
international criminal law
U
حقوق جزای بین الملل
international date line
U
خط تقسیم نیروهای بین المللی
international date line
U
خط موافقتنامه بین المللی
international date line
U
خط بین المللی تغییر تاریخ
international law of the sea
U
حقوق بین الملل دریاها
Bank for International Settlements
[BIS]
U
بانک تسویه پرداخت بین المللی
international air transport association
U
اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
international commercial terms (incoterm
U
قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
international commercial terms (incoterm
U
اینکوترمز
permanent court of international arbitra
U
دیوان دایمی داوری بین المللی
major international road signs
U
عمدهترینعلائمجهانیجاده
leiter international performance test
U
ازمون عملی بین المللی لایتر
International Space Station
[ISS]
U
ایستگاه فضایی بین المللی
international atomic energy agency
U
اژانس بین المللی انرژی اتمی
unicef (= united nations international
U
یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
To be world famous . To enjoy an international reputation.
U
شهرت جهانی داشتن
By international standards Germany maintains a leading role.
U
در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Participation rates are low compared to international standards.
U
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
to call together
U
جمع کردن
to call off
U
منحرف یامنصرف کردن
to call out
U
دادزدن
to call out
U
بلندصداکردن
to call up
U
بخاطراوردن یاداوردن
call
U
صدا زدن
to call up
U
احضارکردن
to call together
U
فراهم اوردن
to call up
U
خواستن
next call
U
تماسخواب
on call
<idiom>
U
آماده برای ترک خدمت
call up
<idiom>
U
تلفن کردن
call on
<idiom>
U
صدا زدن کسی
call on
<idiom>
U
سرزدن به کسی
call off
<idiom>
U
کنسل کردن
call for someone
<idiom>
U
آمدن وبردن کسی
call up
U
صدا زدن
To call someone.
U
کسی را صدا زدن ؟( صداکردن )
If anyone should call , let me know.
U
اگر کسی تلفن زد مرا خبر کن
to call into being
U
بوجوداوردن
to call into being
U
هستی دادن
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
on call
U
اتشهای طبق درخواست
on call
U
بنا به درخواست
to call for
U
خواستن
to call somebody to
[for]
something
U
پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
call off
U
خاتمه دادن
call off
U
بر هم زدن
to call something your own
U
چیزی را از خود دانستن
[شاعرانه]
to call in
U
دعوت کردن
to call in
U
مطالبه کردن
to call in
U
خواستن
to call in
U
صداکردن
to call from within
U
ازتویا اندرون صدا کردن
to call for a
U
احتیاج بدقت داشتن
to call
U
توجه کسیراجلب کردن
to be on-call
U
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
through call
U
مکالمه مستقیم
to call
U
نامیدن
call out
U
اعلام خطر کردن
call-up
U
تذکر دادن جمع کردن
call-up
U
شیپور احضار بخاطر اوردن
call-up
U
دستور ارسال گزارش
at call
U
عندالمطالبه
call up
U
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
U
تذکر دادن جمع کردن
call up
U
شیپور احضار بخاطر اوردن
call up
U
دستور ارسال گزارش
call forth
U
بکار انداختن
call in
U
تو خوانی
call off
U
منحرف کردن
call out
U
اعلام خطر
at call
U
فورا
call for some one
U
پی کسی فرستادن
at call
U
اماده فرمان
call by name
U
فراخوانی با نام
call off
U
فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
call-up
U
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
U
احضار برای فعالیتهای نظامی
call off
U
صرفنظر کردن
to call
U
نام دادن
call down
U
ملامت کردن تحقیر کردن
call for
U
ایجاب کردن
call in
U
تو خواندنی
at or within call
U
اماده فرمان
at his call
U
بر حسب اخطار یا احضار او
first call
U
شیپور جمع
call of more
U
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
call for
U
مستلزم بودن
to call for anyone
U
پی کسی فرستادن
at call
U
به محض درخواست عندالمطالبه
call by value
U
فراخوانی با ارزش
call-up
U
احضار برای فعالیتهای نظامی
call down
U
سرزنش کردن
call on to the carpet
<idiom>
U
مورد مواخذه قرارگرفتن
boarding call
U
دعوت به بازدید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com