English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
income leakage U نشت درامد
income leakage U کسر درامد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
leakage U کمبود
leakage U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakage U به خزانه وارد نمیشود
leakage U کمبود کسر
leakage U پراکندگی
leakage U نشت
leakage U تراوش
leakage U تراوش کردن
leakage U رخنه
leakage U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
leakage U کمبود و کسری
leakage U ترشح
leakage U گریز
leakage U هدررفتگی
leakage U افت
leakage U نفوذ
leakage U فاش شدگی
leakage U چکه
leakage U کسری
leakage U نشست
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
leakage path U مسیر نشت
leakage or breakage U کسری
leakage or breakage U خروج
leakage drop U افت نشتی
leakage current U جریان ایزولاسیون
leakage path U مسیر خزش
leakage or breakage U نشت
leakage resistance U مقدار مقاومت نشت
surface leakage U نشت سطحی
magnetic leakage U نشت مغناطیسی
leakage flux U شاره هرز
data leakage U جابجایی غیر قانونی داده ازامکانات کامپیوتری
leakage current U جریان تراوشی
magnetic leakage U پراکندگی فوران مغناطیسی
magnetic leakage U پراکندگی مغناطیسی
leakage water U نشتاب
leakage current U جریان نشتی
leakage of information U نشت اطلاعات
zigzag leakage flux U شار پراکنده زیگزاگ
earth leakage current U جریان نشتی زمین
magnetic leakage flux U فوران پراکنده نشتی مغناطیسی
earth leakage indicator U دستگاه نشاندهنده نشتی زمین
collector emitter, leakage current U جریان نشستی کلکتور- امیتر
mean income U درامد متوسط
income U عایدی
income U جریان
income U ورودیه جدیدالورود
income U مهاجر واردشونده
income U ریزش فهور
income U دخل
income U درامد
his income U هر چه درامد داردخرج میکند
income U عایدات
income U عواید
but for income U قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
median income U درامد میانی
median income U درامد متوسط
money income U درامد پولی
money income U مزد و حقوق
personal income U درامد سرانه
national income U درامد ملی
supplementary income U درامد تکمیلی
to rely on somebody for your income U از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
a modest income U درآمدی متوسط
income support U پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
windfall income U درامد باد اورده
wage income U درامدمربوط بکار
wage income U درامد بشکل دستمزد
unearned income U درامد ازمبنایی جز کار
unearned income U درامد باد اورده
transitory income U درامدموقتی
live up to one's income U به اندازه درامد خود خرج کردن
net income U درامد خالص
nominal income U درامد اسمی
psychic income U درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
real income U درامد واقعی
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
redistribution of income U توزیع دوباره درامد
relative income U درامد نسبی
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
stream of income U جریان درامد
taxable income U درامد مشمول مالیات
the p of income to expenses U نسبت درامدبه هزینه
total income U درامد کل
transfer income U درامد انتقالی
psychic income U درامد بی دردسر
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
present income U درامد حال
nonmonetary income U درامد غیر پولی
notional income U درامد فرضی
notional income U درامد خیالی
ordinary income U درامد عادی
temporary income U درامد موقتی
overseas income U درامد از کشور یا کشورهای خارجی
per capita income U درامد سرانه
permanent income U درامد دائمی
personal income U درامد شخصی
present income U درامد جاری
transitory income U درامد انتقالی
current income U درامد یک سال مالی
earned income U درامدکسب شده
earned income U درامدحاصله از کار
economic income U درامد اقتصادی
fixed income U درامد ثابت
flow of income U جریان درامد
distribution of income U توزیع درامد
flow of income U گردش درامد
income tax U مالیات بر درامد
gross income U درامد ناخالص
earned income U درامد تحصیل شده
income distribution U توزیع درامد
current income U درامدیک دوره معین
current income U درامد جاری
deduction from income U کسور درامد
deferred income U درامدهای انتقالی
deferred income U پیش دریافت درامد
disposable income U درامد قابل تصرف
disposable income U درامدقابل استفاده
disposable income U درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
disposable income U درامد دریافتی
business income U درامد خالص تجارتی
bunched income U درامد خدمات شخصی
annual income U درامد سالانه
actual income U درامد واقعی
income tax U مالیات برعایدات
imputed income U درامد انتسابی
income per capita U درامد سرانه
income forgone U درامد صرف نظر شده
income forgone U درامداز دست رفته
income multiplier U ضریب فزاینده درامد
income policy U سیاست درامدی
income policy U سیاست مربوط به درامدها
labor income U درامدهای کار
income velocity U سرعت گردش پول
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
marginal income U درامد نهائی
income effect U تناسب خرید با درامد
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
income taxes U مالیات بر درامد
imputed income U درامد ضمنی
income taxes U مالیات برعایدات
income accounts حساب های درآمد
income analysis U تحلیل درامد
income and expenditure U درامد و هزینه
income determination U تعیین درامد
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
relative income hypothesis U براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
size distribution of income U توزیع درامد برحسب مقدار
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
size distribution of income U توزیع درامد مقداری
unequal distribution of income U توزیع نابرابر درامد
I have a steady monthly income. U درآمد ماهیانه ثابتی دارم
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
circular flow of income U جریان دوری درامد
actual water income U اب ورودی موثر
circular flow of income U گردش دورانی درامد
uneven distribution of income U توزیع نابرابر درامد
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
corporation income tax U مالیات بر درامد شرکتها
relative income hypothesis U فرضیه درامد نسبی
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
national net income U درامد خالص ملی
national money income U درامد ملی پولی
national income determination U تعیین درامد ملی
national income analysis U تحلیل درامد ملی
gross national income U درامد ناخالص ملی
income elasticity of demand U تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
income and expenditure approach U مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
income consumption curve U منحنی درامد
income consumption curve U مصرف
marginal utility of income U مطلوبیت نهائی درامد
income elasticity of demand U کشش
income elasticity of demand U درامدی تقاضا
income velocity of money U سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
individual income tax U مالیات بر درامد شخصی
negative income tax U مالیات بر درامد منفی
personal income tax U مالیات بر درامد شخصی
real national income U درامد ملی به قیمت ثابت
real national income U درامد ملی واقعی
debt income ratio U نسبت قروض به درامد ملی
proportional income tax U مالیات بر درامد تناسبی
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
progressive income tax U مالیات بر درامد تصاعدی
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
disposable personal income U پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
permanent income hypothesis U مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
permanent income hypothesis U فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
net national income U درامد خالص ملی
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
With meager income . I am working all day for a mere pittance . U با چندرغاز تمام روزکار می کنم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com