Perdic | impulse buying | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 44 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	impulse buying U	خرید بی مقدمه
	impulse buying U	خریدناگهانی
	impulse buying U	خرید بدون برنامه ریزی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	buying U	خرید
	buying U	خریداری
	Examine it first before buying. U	قبل از خرید امتحانش کن
	bulk buying U	خرید بصورت عمده
	bulk buying U	خرید درحجم زیاد
	bulk buying U	خرید فله
	field buying U	خریددر صحنه جنگ
	blanket buying U	خریدکالاهای متعدد
	blanket buying U	خرید کلی
	buying and selling U	خرید و فروش
	blanket buying U	خرید بصورت عمده
	buying rate U	نرخ خرید
	field buying U	خرید در صحرا
	field buying U	خرید کردن در صحرا خرید محلی
	buying price U	قیمت خرید
	preclusive buying U	خرید پیشگیری کننده
	panic buying U	خریدعمدهازترسآمدنقحطی
	clearing and switch buying U	توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
	impulse U	انگیزه دادن به
	impulse U	انگیزه ناگهانی تکان دادن
	impulse U	بر انگیختن
	impulse U	ضربه
	impulse U	تکانه
	impulse U	بر انگیزش
	impulse U	انگیزش
	impulse U	پالسی که زمان کوتاهی می ماند
	impulse buy U	خریدنچیزیبدونبرنامهقبلی
	impulse sprinkler U	آبپاشضربهای
	nerve impulse U	تکانه عصبی
	make impulse U	ضربه وصل
	impulse turbine U	توربین ضربهای
	spacing impulse U	نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است
	impulse discharge U	تخلیه ضربهای
	impulse charge U	خرج محرکه
	impulse charge U	نیروی محرکه اولیه
	cardiac impulse U	تکانه قلبی
	sensory impulse U	ضربهحسی
	impulse starter coupling U	جفتگری ضربه ساز
	I bought the bicycle on impulse . U	یکدفعه زد بکله ام واین دوچرخه راخریدم
	axial flow impulse turbine U	توربین محوری
	axial flow impulse turbine U	فشارمستقیم

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy