Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ibm personal computer system/
U
کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
personal computer
U
کامپیوتر شخصی
personal computer (view from above)
U
کامپیوترشخصی
ibm personal computer at
U
کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
ibm personal computer xt
U
کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
ibm personal computer
U
IBکامپیوتر شخصی
blue chip personal computer
U
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
ibm personal system/
U
IBخانوادهای از سیستمهای ریزکامپیوتر تولید شده توسط شرکت
computer system
U
سیستم کامپیوتری
hybrid computer system
U
سیستم کامپیوتری دو رگه
computer information system
U
سیستم اطلاعات کامپیوتری
master slave computer system
U
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
small computer system interface
U
میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
personal
U
حضوری
personal
U
ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
personal right
U
حقوق شخصی
personal
U
وسیلهای
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
personal
U
منقول خصوصی
personal
U
امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
personal
U
آدرس ها و یادداشتها
it is personal to himself
U
مال شخص اوست
personal
U
شماره تلفن ها
personal
U
ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
personal
U
محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
personal
U
حضوری مربوط به شخص
personal
U
خصوصی
personal
U
شخصی
personal
U
منقول
to become personal
U
وارد شخصیات شدن
It's for my personal use.
برای استفاده شخصی است.
personal
U
مربوط به کسی
personal right
U
حقوق فردی
personal influence
U
نفوذ شخصی
personal tempo
U
اهنگ فردی
personal pace
U
اهنگ فردی
personal property
U
اموال شخصی
personal property
U
دارایی شخصی منقول
personal pronouns
U
ضمائر شخصی
personal representative
U
امین ترکه
personal computers
U
کامپیوتر شخصی
personal pronoun
U
ضمیر شخصی
personal property
U
مایملک شخصی
personal effects
U
لوازم شخصی
personal service
U
خدمت شخصی
personal remarks
U
انتقادات شخصی
personal remarks
U
اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
personal requirment
U
حوائج شخصی
personal requirment
U
احتیاجات شخصی
personal representative
U
مدیر ترکه
personal salute
U
تیر سلام برای افراد
personal ownership
U
مالکیت شخصی
personal motive
U
غرض شخصی
personal microcomputer
U
computer personal
personal salute
U
مراسم سلام افراد برجسته
personal interest
U
نفع شخصی
personal saving
U
پس انداز شخصی
personal outlays
U
هزینههای شخصی
personal communications
U
ارتباطاتشخصی
personal chattels
U
دارایی شخصی منقول
personal chattels
U
دارایی منقول
personal appearance
U
وضع فاهر
personal affairs
U
امور شخصی
personal action
U
دعوی شخصی
personal action
U
دعوی منقول
personal stereo
U
واکمن WalkMan
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
operations personal
U
پرسنل عملیات
personal staff
U
ستاد شخصی
personal staff
U
ستاد خصوصی فرمانده
personal state
U
دارایی منقول
personal status
U
احوال شخصیه
personal surety
U
کفیل
personal surety
U
کفالت
personal computing
U
محاسبات شخصی
personal computing
U
استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
personal constructs
U
سازههای شخصی
personal error
U
خطاهای شخص
personal income
U
درامد سرانه
personal income
U
درامد شخصی
personal identity
U
هویت شخصی
personal foul
U
خطای بدنی به حریف
personal exemptions
U
معافیتهای شخصی
personal duty
U
فرض عینی
personal error
U
خطای شخصی
personal error
U
خطاهای انفرادی افراد
personal duty
U
واجب عینی
personal service
U
ابلاغ شخصی
personal distribution
U
توزیع درامد فردی
disposable personal income
U
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
personal service utility
U
عرضه سرانه کار
personal service utility
U
کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
personal deposit fund
U
اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
personal income tax
U
مالیات بر درامد شخصی
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
personal knowledge of the judge
U
علم قاضی
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
personal information manager
U
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
personal identification number
U
شماره شناسایی شخصی
personal data sheet
U
برگه اطلاعات فردی
edward's personal preference schedule
U
مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
woodworth personal data sheet
U
پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
personal radio cassette player
U
رادیووضبطصوتشخصی
computer
U
ماشین متفکر
computer
U
شمارنده
computer
U
ماشین حساب کامپیوتر
My Computer
U
نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer
U
حسابگر الکترونی
computer
U
اکامپیوتر
computer
U
ماشین حساب
computer
U
رایانه
computer
U
کامپیوتر
computer
U
ماشین الکترونیکی
linear system
[system of linear equations]
U
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
computer program
U
برنامه کامپیوتر
computer revolution
U
تحول کامپیوتر
computer salesman
U
فروشنده کامپیوتر
computer programming
U
برنامه نویسی کامپیوتری
computer readable
U
آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
computer program
U
برنامه کامپیوتری
computer operator
U
اپراتور کامپیوتر
computer oriented
U
کامپیوتر گرا
computer on a chip
U
کامپیوتر روی یک تراشه
computer printout
U
مطالبی که توسط کامپیوتر چاپ شده است
computer professional
U
متخصص کامپیوتر
computer operation
U
عملیات کامپیوتر
computer operation
U
عملکرد کامپیوتری
computer specialist
U
متخصص کامپیوتر
computer programmer
U
برنامه نویس کامپیوتر
computer science
U
علم کامپیوتر
computer utility
U
سودمندی کامپیوتر
computer user
U
استفاده کننده کامپیوتر
computer utility
U
خدمات کامپیوتری
computer typesetting
U
حروف چینی کامپیوتری
computer time
U
وقت کامپیوتر
nonesequential computer
U
کامپیوتر غیر ترتیبی
computer store
U
فروشگاه کامپیوتر
computer simulation
U
شبیه سازی کامپیوتری
multiaccess computer
U
کامپیوتر با دسترسی چند گانه
computer simulation
U
کامپیوتری
network computer
U
نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
computer simulation
U
شبیه سازی
computer security
U
امنیت کامپیوتر
computer science
U
علوم کامپیوتر
computer vendor
U
فروشنده کامپیوتر
computer nik
U
استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
computer generations
U
نسلهای کامپیوتر
computer generations
U
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer game
U
بازی کامپیوتری
computer flicks
U
فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
computer family
U
خانواده کامپیوتر
computer engineering
U
مهندسی کامپیوتر
computer engineer
U
مهندس کامپیوتر
computer enclosure
U
محفظه کامپیوتر
computer drawing
U
ترسیم کامپیوتری
computer design
U
طراحی کامپیوتری
computer crime
U
جرم کامپیوتری
computer conferencing
U
کنفرانس کامپیوتری
computer code
U
کد کامپیوتر
computer code
U
رمز کامپیوتر
computer graphics
U
نگاره سازی کامپیوتری
computer graphics
U
نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
computer network
U
شبکه کامپیوتری
computer music
U
موسیقی کامپیوتری
computer museum
U
موزه کامپیوتری
computer manufacturer
U
سازنده کامپیوتر
computer logic
U
منطق کامپیوتر
computer literacy
U
دانش کامپیوتر
computer literacy
U
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
computer letter
U
حرف کامپیوتری
computer language
U
زبان کامپیوتر
computer language
U
زبان کامپیوتری
computer jargon
U
لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
computer instruction
U
دستورالعمل کامپیوتر
computer printout
U
چاپ کامپیوتری
computer industry
U
صنعت کامپیوتر
computer code
U
رمز کامپیوتری
independent computer
U
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
one address computer
U
ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer
U
دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
microprogrammable computer
U
کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
on board computer
U
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
pocket computer
U
کامپیوتر جیبی
portable computer
U
کامپیوتر قابل حمل
guest computer
U
کامپیوتر مهمان
office computer
U
کامپیوتر اداری
object computer
U
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
programmed computer
U
کامپیوتر برنامه ریزی شده
four address computer
U
کامپیوتر چهار نشانی
flight computer
U
کامپیوتر پرواز
first generation computer
U
کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
first generation computer
U
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
one address computer
U
کامپیوتر یک نشانی
one address computer
U
کامپیوتریک ادرسه
one chip computer
U
کامپیوتر یک تراشهای
incremental computer
U
کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer
U
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
ibm computer
U
ماشین حساب ای بی ام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com