English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
i asked him to dinner U او را به ناهار خواندم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
asked U پرسیدن
asked <adj.> <past-p.> U درخواست شده
asked <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
asked <adj.> <past-p.> U خواسته شده
asked <adj.> <past-p.> U طلب شده
asked <adj.> <past-p.> U طلبیده شده
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
asked U جویا شدن
asked U خواهش کردن
asked U برای چیزی بی تاب شدن
asked <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
asked U طلبیدن
asked U خواستن
asked U دعوت کردن
He expressly asked for you to ... U او صریحا از شما خواسته که ...
You asked for it. You had it coming. U حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
He asked permission to come in. U اجازه خواست بیاید تو
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
i asked him a question U سئوالی از اوپرسیدم
i asked him a question U چیزی ازاو پرسیدم
i asked him a question U پرسشی از او کردم
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
She asked me in (inside the house). U تعارفم کرد بروم بو
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
The fox,being asked who his withness was ,said, my. <proverb> U به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
We were having dinner when. . . U داشتیم شام می خوردیم که ..
I just had dinner. U درست چند لحظه قبل شام خوردم
dinner U شام
dinner U ناهار
he took her in to dinner U انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
to ask somebody out for dinner U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
to get dinner U ناهارخوردن
dinner U مهمانی
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? U میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
dinner etc. is served U غذا آماده است
The dinner will be followed by a concert. U به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
We had a gorgeous dinner . U شام معرکه یی خوردیم
WI'll you stay for ( to ) dinner? U برای شام بمانید (می مانید؟)
To disg up the dinner . U شام را کشیدن
Well discuss it at dinner. U سرت رابلند کن ببینم
dinner knife U چاقویغذاخوری
dinner jackets U اسموکینگ
dinner jackets U لباس مخصوص مهمانی رسمی
to orders dinner U دستور ناهار دادن
shore dinner U غذای دریایی
my neighbour at dinner U کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
dinner wagon U میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
dinner set U لوازم و فرف شام یا ناهار
dinner is served U شام حاضراست
dinner is ready U است
dinner plate U بشقابپلوخوری
dinner dance U میهمانیرقص
Well discuss it at dinner. U سر شام صحبت خواهیم کرد
It wasnt much of a dinner . U زیاد شام مهمی نبود
dinner fork U چنگالغذاخوری
dinner is ready U ناهاراماده
dinner table U میزغذاخوری
dinner jacket U اسموکینگ
dinner service U فروفغذاخوری
dinner party U میهمانیشام
dinner jacket U لباس مخصوص مهمانی رسمی
don't wait the dinner for me U ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
We are expecting guests for dinner . U برای شام مهمان داریم
She gave us quite a decent dinner. U یک شام خیلی حسابی به ماداد
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
After dinner he likes to retire to his study. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
The library is the obvious place for the after-dinner hours. U کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com