English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 45 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
honour your contracts U اوفوا بالعقود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contracts U عقود
specified contracts U عقود معینه
contracts under seal U عقد رسمی
contracts under seal U عقود مصدقه عقود مبتنی بر سند رسمی
cost plus contracts U قرارداد راس المالی
cost plus contracts U قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
group contracts U قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
specility contracts U contract special
special contracts U منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
unspecified contracts U عقود نامعین
special contracts U عقود معینه
words in contracts should U الفاظ عقود محمول است برمعانی عرفیه
contracts and orders outstanding U پیمانها و درخواستهای انجام نشده
honour U احترام کردن به
honour U عزت دادن به
honour U قبول کردن
honour U برات
honour U یاحوالهای را قبول کردن
honour U ایفای تعهد کردن
honour U انجام تعهد
lap of honour U دورافتخاردوندهیااتومبیلران
guest of honour U مهمانافتخاری
word of honour U قول شرف
the pinnacle of honour U اوج عزت
title of honour U کنایه
to pledge one's honour U قول شرف دادن
title of honour U لقب
point of honour U قضیه شرف
point of honour U موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
roll of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll of honour U لیست افتخار
rolls of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
rolls of honour U لیست افتخار
battle honour U نشان افتخار
debt of honour U وام شرافتی
debt of honour U بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
guard of honour U پاسدار تشریفاتی
guard of honour U گارداحترام
honour a contract U قرارداد را محترم شمردن
maid of honour U ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
pledge one's honour U قول شرف دادن
To pawn ones life ( honour) . U زندگی ( شرافت ) خود را درگروی کاری گذاشتن
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> U یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com