Perdic | high pressure stage | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	high pressure stage U	طبقه فشار قوی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	high pressure U	فشار زیاد
	high pressure U	قوی
	high pressure U	دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
	high pressure blower U	دمنده فشار قوی
	high pressure pump U	پمپ فشار قوی
	high pressure sterilizer U	استرلیزه کننده فشار قوی
	high pressure steam U	بخار فشار قوی
	high pressure cylinder U	کپسول فشار قوی
	high pressure burner U	مشعل فشار قوی
	high pressure compressor U	منراکم کننده فشار قوی
	high pressure line U	خط فشار قوی
	high pressure lubrication U	روغنکاری فشار قوی
	to work at a high pressure U	با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
	high pressure valve U	سوپاپ فشار قوی
	high pressure area U	واچرخه
	high pressure tunnel U	تونل فشار قوی
	high pressure tube U	لوله فشار قوی
	high pressure turbin U	توربین فشار قوی
	high pressure area U	منطقه پر فشار
	xenon high pressure lamp U	لامپ فشار زیاد گزنون
	To bring pressure to bear . To exert pressure . U	فشار خون دارد
	To bring pressure to bear . To exert pressure . U	اعمال فشار کردن
	stage U	اشکوب
	zero stage U	طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
	stage U	یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
	first stage U	مرحلهاول
	stage U	مقام
	stage U	قراردادن اتومبیل در خط اغاز
	stage U	نیمکت اویزان
	stage U	سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
	to go on the stage U	بازیگرشدن
	stage U	صحنه نمایش
	stage U	پرده گاه مرحله
	stage U	منزل
	stage U	پایه وهله
	stage U	صحنه
	stage U	طبقه
	stage U	در صحنه فاهرشدن
	stage U	مرحله
	stage U	چوب بست
	stage U	اسکان دادن
	stage U	سکو
	stage U	درجه مرحله
	stage U	مراحل مختلف یک موشک
	to go on the stage U	اکترشدن
	stage U	مرحله دار شدن اشکوب
	behind the stage <adj.> <adv.> U	محرمانه [اصطلاح مجازی]
	at this stage <adv.> U	درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
	not stage U	مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
	third stage U	مرحلهسوم
	second stage U	مرحلهدوم
	to go on stage U	وارد صحنه [نمایش] شدن
	behind the stage <adj.> <adv.> U	خصوصی [اصطلاح مجازی]
	termination stage U	مرحله پایانی
	stage manage U	اداره کردن
	mixer stage U	طبقه مخلوط کننده
	modulator stage U	طبقه مدولاسیون
	stage-manage U	کارگردانی کردن
	to put on the stage U	بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
	developmental stage U	مرحله پیشرفت
	developmental stage U	مرحله تکوینی
	converter stage U	طبقه مبدل
	main stage U	عرشه اصلی
	this play does not stage well U	این داستان خوب در نمایش در نمیاید
	stage-managed U	اداره کردن
	stage-managed U	کارگردانی کردن
	stage-manages U	اداره کردن
	stage-manages U	کارگردانی کردن
	stage-managing U	اداره کردن
	stage-manage U	اداره کردن
	stage manage U	کارگردانی کردن
	stage-managing U	کارگردانی کردن
	macro stage U	مرحله کلان
	main stage U	طبقه اصلی
	stage whispers U	نجوای روی صحنه
	energy stage U	لایه انرژی
	single stage U	یک طبقه
	stage fright U	صحنه هراسی
	stage fright U	وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
	multi stage U	چند مرحلهای
	multi stage U	چند طبقه
	stage set U	تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
	stage payments U	پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
	stage coach U	دلیجان
	stage director U	مدیر نمایش
	stage direction U	کاگردانی
	stage direction U	مدیریت
	single stage U	یک طبقهای
	oedipal stage U	مرحله ادیپی
	stage fever U	کرم بازیگری یا اکتری
	killer stage U	صافی رنگ
	stage set U	تعویض سن
	first audio stage U	مرحله صوتی نخست
	flood stage U	تراز بحرانی طغیان
	buffer stage U	مرحله میانگیر
	phallic stage U	مرحله التی
	differential stage U	مرحله تفاضلی
	anal stage U	مرحله مقعدی
	output stage U	مرحله خروجی
	quick stage U	ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
	oral stage U	مرحله دهانی
	stage craft U	فن درست کردن نمایش
	two stage experiment U	ازمایش دو مرحلهای
	at the rear of the stage <adj.> <adv.> U	پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
	larval stage U	مرحله کرمی
	stage manager U	مدیر نمایش
	stage manager U	کارگردان نمایش
	stage managers U	مدیر نمایش
	stage managers U	کارگردان نمایش
	two stage sampling U	نمونه گیری دو مرحلهای
	stage curtain U	پردهنمایش
	centre-stage U	شرائطبسیار حساسو مهم
	stage clip U	سطحنمایش
	input stage U	طبقه اولیه
	input stage U	طبقه ورودی
	speed stage U	مرحله سرعت
	speed stage U	سطح سرعت
	mechanical stage U	پایهمکانیکی
	impluse stage U	طبقه فشار مستقیم
	stage-struck U	شیفتهی بازیگری
	stage-struck U	عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
	stage doors U	در عقب صحنه
	stage door U	در عقب صحنه
	initial stage U	طبقه نخستین
	landing stage U	حملباقایق
	To appear on the scene (stage). U	روی صحنه ظاهر شدن
	stage race U	مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
	At that point [stage] , ... U	وقتی که موقعش رسید...
	turbine stage U	طبقه توربین
	stage whisper U	نجوای روی صحنه
	regulator first stage U	صفحهنمایشنخستینرگلاتور
	at the rear of the stage <adj.> <adv.> U	در پس پرده
	It was stage –managed . It was trumped up. U	صحنه سازی بود
	two stage least squares method U	روش حداقل مربعات دومرحلهای
	power amplifier stage U	مرحله فزون ساز توان
	multi stage experiment U	ازمایش چند مرحلهای
	mechanical stage control U	کنترلپایهمکانیکی
	frequency divider stage U	طبقه مقسم فرکانس
	two stage least squares method U	برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
	multi stage amplifier U	تقویت کننده چند طبقه
	low power stage U	طبقه کم قدرت
	power output stage U	طبقه خروجی
	multi stage press U	پرس چند طبقه
	push pull stage U	طبقه پوش- پول
	To stage political demonstrations. U	تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
	three stage least squares method U	روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
	multi stage scaffolding U	داربست چند طبقه
	multi stage sampling U	نمونه گیری چند مرحلهای
	multi stage production U	تولید چند مرحلهای
	intermediate frequency stage U	طبقه ی فرکانس میانی
	anal expulsive stage U	مرحله مقعدی دفعی
	multi stage amplifier U	امپلی فایر چند طبقه
	anal retentive stage U	مرحله مقعدی ضبطی
	Stage party ( films , movies ) . U	میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
	bed building stage of river U	تراز سطح متوسط اب رودخانه
	The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. U	صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
	pressure from outside U	فشار از بیرون [خارج]
	f.pressure U	فشارمایع
	pressure U	بار
	pressure U	سنگین
	pressure U	فشار
	pressure U	بار سنگین مصائب وسختیها
	pressure U	مشقت
	pressure U	فشار هوا
	pressure U	فشردن مضیقه
	pressure curve U	منحنی فشار
	pressure curve U	خم فشار
	external pressure U	فشار برونی
	head pressure U	ارتفاع فشاری
	flow pressure U	فشار روان ابی
	pressure device U	ماسوره فشاری
	seepage pressure U	فشار روان ابی
	pressure device U	عامل فشاری مین
	group pressure U	فشار گروهی
	pressure drop U	افت فشار
	gauge pressure U	فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
	direct pressure U	فشار مستقیم
	gage pressure U	فشار گیج
	partial pressure U	فشار جزیی
	gage pressure U	فشار مانومتری
	pressure face U	سمت فشار
	direct pressure U	تعاقب کردن مستقیم دشمن
	earth pressure U	رانش خاک
	earth pressure U	فشار خاک
	economic pressure U	فشار اقتصادی
	excess pressure U	فشار اضافی
	edge pressure U	فشار لبه
	pressure front U	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
	pressure gauge U	فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
	pressure gaverner U	ناطم فشار
	earth pressure U	فشار حاصل از خاک
	soil pressure U	رانش خاک
	dynamic pressure U	فشار پویا
	effective pressure U	فشار موثر
	discharge pressure U	فشار تخلیه
	pressure gradient U	گرادیان فشار
	pressure fraction U	کسر فشاری
	external pressure U	فشار خارجی
	pressure gaverner U	تنظیم کننده فشار
	dynamic pressure U	فشار دینامیکی