Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
high head turbine
U
توربین فشار قوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
high head plant
U
تاسیسات فشار قوی
turbine
U
توربین
turbine
U
توربین بخار
turbine rotor
U
رتور توربین
turbine stage
U
طبقه توربین
turbine vane
U
تیغه توربین
turbine wheel
U
چرخ توربین
water turbine
U
توربین ابی
free turbine
U
توربین ازاد
turbine pump
U
پمپ توربینی
turbine nozzle
U
شیپوره توربین
turbine governor
U
تنظیم کننده توربین
turbine disc
U
دیسک توربین
turbine blade
U
تیغه توربین
supersonic turbine
U
توربین مافوق صوت
stream turbine
U
توربین بخار
steam turbine
U
توربین بخار
turbine blade
U
پره توربین
reaction turbine
U
توربین عکس العملی
compressor turbine
U
توربینکمپرسور
driving turbine
U
توربینگرداننده
rotation of the turbine
U
چرخشتوربین
impulse turbine
U
توربین ضربهای
gas turbine
U
توربین گاز
turbine runner
U
حرکتدهندهتوربین
impluse turbine
U
توربین فشار ضربهای
turbine headcover
U
سرپوشتوربین
turbine building
U
ساختمانتوربین
turbine-compressor shaft
U
میلهکمپرسورتوربین
low pressure turbine
U
توربین فشار ضعیف
back pressure turbine
U
توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
axial flow turbine
U
توربین محوری
internal combustion turbine
U
توربین گازی
radial flow turbine
U
توربین با جریان شعاعی
air turbine starter
U
استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
variable discharge turbine
U
توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
steam pressure drives turbine
U
فشاربخارمحرکتوربین
axial flow impulse turbine
U
توربین محوری
axial flow impulse turbine
U
فشارمستقیم
horizontal-axis wind turbine
U
توربینافقیبامحوربادی
turbine shaft turns generator
U
محورتوربینچرخوانندهژنراتور
vertical-axis wind turbine
U
توربینبادیمحورعمودی
axial flow turbine engine
U
موتور توربین گاز باکمپرسور جریان خطی
head to head polymer
U
بسپار سر به سر
head on
U
از سر
keep one's head
<idiom>
U
over head
U
هزینه سربار
head-on
U
از سر
head-on
U
شاخ بشاخ
on/upon one's head
<idiom>
U
برای خودش
over one's head
<idiom>
U
به مقام بالاتری رفتن
head-on
U
نوک به نوک
head on
U
نوک به نوک
over one's head
<idiom>
U
خیلی سخت برای درک
head on
U
روبرو
head on
U
شاخ بشاخ
head on
U
از طرف سر
head-on
U
از طرف سر
head
U
افت
head
U
ارتفاع ریزش سر رولور سر
head
U
دهنه ابزار
head
U
رهبری کردن مقاومت کردن
head
U
موضوع در راس چیزی واقع شدن
head
U
عنوان مبحث
head
U
ارتفاع فشاری
head
U
دماغه
head
U
دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head
U
اولین عنصر داده در لیست بودن
head
U
بعد بالایی کتاب یا بدنه
head
U
دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head
U
وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head
U
شبکه یا بدنه
head
U
بخش بالایی وسیله
head
U
راس
head up
<idiom>
U
رهبر
to go off one's head
U
دیوانه شدن
to keep one's head
U
ارام یاخون سردبودن
head way
U
بجلو
head way
U
پیشرفت
head way
U
بلندی طاق سرعت
head well
U
مادر چاه
head well
U
چاه پیشکار
one way head
U
سریکجهته
well head
U
سر چشمه
with head on
U
سربه پیش سر به جلو
head off
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
from head to f.
U
ازسرتاپا
head way
U
پیشروی
go head
U
پیش بروید
go head
U
ادامه بدهید بفرماید
go to head of
U
مست کردن
to get anything into ones head
U
چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
per head
U
متوسطمیانگین
head up
U
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head to head
U
رقابت شانه به شانه
head out
<idiom>
U
ترک کردن
head-on
<idiom>
U
برعلیه کسی بودن
head-on
<idiom>
U
فرجام مواجه شدن با
head off
<idiom>
U
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
head off
<idiom>
U
به عقب برگشتن
head first
U
سربجلو
head first
U
از سر سراسیمه
head-first
U
باکله
head-first
U
سربجلو
head-first
U
از سر سراسیمه
go to one's head
<idiom>
U
مغرور شدن
get it through one's head
<idiom>
U
فهمیدن ،باورداشتن
R/W head
U
HEAD WRITE/READ
R/W head
U
وسیله
head-on
U
روبرو
head down
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head
U
نوک پیکان
head for
U
به سمت معینی در حرکت بودن
head
U
دهانه
head
U
رئیس
head
U
سالار عنوان
head
U
موضوع
head
U
منتها درجه موی سر
head
U
فهم
head
U
خط سر
head
U
فرق سرصفحه
head
U
سرستون
head
U
سردرخت
head
U
انتها دماغه
head
U
ابتداء
off with his head
U
سرش را از تن جدا کنید
head
U
سر
to head off
U
عازم شدن
[گردش]
head
U
کله
keep one's head
U
دست پاچه نشدن
head
U
راس عدد
head
U
نوک
Off with his head !
U
سرش را ببرید !
keep one's head
U
خونسردبودن
head
U
دستشویی قایق بالای بادبان
head
U
پیش رو
head
U
رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head
U
سرپل توالت ناو
head
U
عازم شدن سرپل گرفتن
head
U
مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head
U
توپی کامل و سایر متعلقات
head
U
ضربه با سر
head
U
هد
head
U
انتهای میز بیلیارد
head
U
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head
U
عناصر اولیه ستون
head
U
سرفشنگ
head
U
عمده
head
U
اصلی
head first
U
باکله
head
U
: سرگذاشتن به
head
U
دارای سرکردن
head
U
دربالا واقع شدن
head
U
مهم
head
U
ریاست داشتن بر رهبری کردن
high
U
معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
very high
U
ارتفاع خیلی بالا
high
U
واچرخه
high
U
عظیم
high
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
U
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high
U
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high
U
ت
high
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
high
U
خیلی بزرگ
high-up
U
فردیباقدرتونفوذفراوان
high
U
اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high
U
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high
U
فراز
high
U
فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high
U
رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high
U
وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high
U
روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high
U
زبان سطح بالا
you were then that high
U
ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high
U
خشن متکبر
high
U
خشمگینانه
high
U
وافر گران گزاف
high
U
زیاد
high
U
متعال رشید
high
U
بلند پایه
high
U
جای مرتفع
high
U
عالی
high
U
مرتفع
high
U
بلند
high value
U
گران قیمت
high
U
متکبرانه
high
U
تند زیاد باصدای زیر
high
U
باصدای بلند
high
U
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high
U
سخت گران
high
U
بزرگ
high
U
بالا
high
U
اندکی فاسد
high
U
بوگرفته
high (1 9 to 36)
U
بلند
high value
U
قیمتی
on high
U
در اسمان
about as high
U
تقریبا` همان اندازه بلند
on high
U
به اسمان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com