English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
head string U خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to string up somebody U کسی را دار زدن
to string up U به هیجان اوردن
second string U بازیگر ذخیره
to string up U کوک کردن
to string up U اماده کردن
to string up U خفه کردن
to string up U دارزدن
string U رشته کردن
string U سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
string U فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی
G-string U لنگ باریک
G-string U پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
string along U موافق بودن
string along U وفق داشتن معوق گذاردن
first string U درجه یک
first string U منظم
first string U دائمی
string along <idiom> U فریفتن
string course U هره
string course U رخبام
string course U قطاربندی
string out <idiom> U کش دادن چیزی
inner string U زهداخلی
to string up somebody U بدار آویختن کسی
string U رشته خالی
string U رشتهای که فقط حاوی اعداد است
string U : زه
string U به نخ کشیدن
string U چسبناک دراز
string U ریشهای
string U رشته
string U نخ مانند
string U : ریش ریش
string U کشیدن
string U زه انداختن به
string U رشته کردن نخ کردن
string U قطار
string U ردیف سلسله
string U سیم
string U نخ ریسمان
string U زهی
string U بصف کردن
string U یک سری تیراندازی بوسیله یک نفر
string U یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
string U اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
string U مربی خم کردن کمان و بستن زه
string U بخشی از حافظه که رشتههای حروف الفبا عددی در آن ذخیره شده اند
string U زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
string U سری پیام یک سری گلوله
string U عملیات برنامه که روی رشته ها اجرا میشود
string U متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
string U زه دارکردن
string U تعداد حروف یک رشته
string U برچسب مشخصات یک رشته
string quartet U ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
outer string U زهبیرونی
follow the string U وضع مشخصی نسبت به زه گرفتن
draw string U بند لیفه
string hand U دستی که زه را می کشد
bit string U رشته بیتی
alphabetic string U رشته الفبائی
null string U رشته تهی
null string U رشته پوچ
string quartets U ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
empty string U رشته خالی
bit string U رشته ذرهای
long string U خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
leading string U ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
character string U رشته دخشهای
character string U رشته کاراکتری
string's heddle U ورد
string's heddle U نخ کجی
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
search string U رشته جستجو
string manipulation U دستکاری رشتهای
string operation U عملیات رشتهای
string operation U عملکردرشتهای
string picture U روزنه کمان
string tie U کراوات باریک
string variable U متغیر رشته
string walking U تمرین تیراندازی با تیر وکمان
stup string U رشته تنظیم
symbolic string U رشته علائم
the look end of a string U ان سر نخ که باز و ازاد است
to harp on one string U پاتوی یک کفش کردن
string manipulation U دستکاری رشته
string handling U بکارگیری رشته
string formula U فرمول رشتهای
shot string U ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
casing first string U عایقاولینطناب
string arm U بازوی زه کش
string band U دسته موزیک سازهای سیمی
string bass U ویولون سل بم
string bass U کنترباس
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
string dampener U صداگیر
string silencer U صداگیر
string file U پرونده رشتهای
string fingers U سه انگشتی که زه کمان را می کشند
to harp on one string U پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
string beans U انواع لوبیا سبز
string bean U انواع لوبیا سبز
shoe string U بند کفش
string length U طول رشته
navel string U بند ناف
head to head polymer U بسپار سر به سر
bow string truss U خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
suspension insulator string U عایقسیمهایمتراکم
string processing languages U زبانهای پردازش رشته
cut-string stairs U بغل بند باز
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
head U مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head way U پیشرفت
head to head U رقابت شانه به شانه
head U توپی کامل و سایر متعلقات
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
one way head U سریکجهته
head U نوک پیکان
head U ضربه با سر
head U دستشویی قایق بالای بادبان
head U انتهای میز بیلیارد
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head U هد
head U طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head up U بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head U عنوان مبحث
head U موضوع در راس چیزی واقع شدن
head well U مادر چاه
head well U چاه پیشکار
R/W head U وسیله
R/W head U HEAD WRITE/READ
get it through one's head <idiom> U فهمیدن ،باورداشتن
go to one's head <idiom> U مغرور شدن
head way U پیشروی
go to head of U مست کردن
go head U ادامه بدهید بفرماید
go head U پیش بروید
from head to f. U ازسرتاپا
head U راس
head way U بجلو
head way U بلندی طاق سرعت
per head U متوسطمیانگین
head-first U باکله
head U عازم شدن سرپل گرفتن
head U فهم
head U انتها دماغه
head U منتها درجه موی سر
head U موضوع
head U سالار عنوان
head U رئیس
head U سرپل توالت ناو
with head on U سربه پیش سر به جلو
well head U سر چشمه
head U دهانه
head U ابتداء
head U نوک
head U راس عدد
head U کله
to get anything into ones head U چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
to go off one's head U دیوانه شدن
head U خط سر
head U فرق سرصفحه
head U رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head U پیش رو
head U عناصر اولیه ستون
head U سرفشنگ
head U دربالا واقع شدن
head U ریاست داشتن بر رهبری کردن
head U دارای سرکردن
head U : سرگذاشتن به
head U مهم
head U سر
head U عمده
head U اصلی
head U سردرخت
head U سرستون
to keep one's head U ارام یاخون سردبودن
head U شبکه یا بدنه
head for U به سمت معینی در حرکت بودن
head U وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head first U باکله
head on U شاخ بشاخ
head-first U از سر سراسیمه
head-first U سربجلو
head on U از سر
keep one's head U خونسردبودن
keep one's head U دست پاچه نشدن
Off with his head ! U سرش را ببرید !
head U بخش بالایی وسیله
head U دماغه
head U ارتفاع فشاری
head U افت
over head U هزینه سربار
to head off U عازم شدن [گردش]
head U دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head U دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head U بعد بالایی کتاب یا بدنه
off with his head U سرش را از تن جدا کنید
head U اولین عنصر داده در لیست بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com