Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 19 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hatched
U
دریچه
hatched
U
روزنه
hatched
U
نصفه در روی تخم نشستن
hatched
U
اندیشیدن
hatched
U
پختن
hatched
U
ایجادکردن
hatched
U
تخم گذاشتن
hatched
U
تخم دادن جوجه بیرون امدن
hatched
U
جوجه گیر ی
hatched
U
درامد
hatched
U
نتیجه خط انداختن
hatched
U
هاشور زدن
hatched
U
دهلیز
hatched
U
دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hatched moulding
U
گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
count one's chickens before they're hatched
<idiom>
U
روی چیزی قبل از معلوم شدن آن حساب کردن
Dont count your chickens before they are hatched.
U
جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
Don't count your chickens before they are hatched.
<proverb>
U
جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
Don't count your chickens before they're hatched.
<proverb>
U
جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com