Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hanging indent
U
تورفتگی معلق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
indent
U
بر جسته کردن
indent
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indent
U
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
indent
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indent
U
سفارش رسیده از خارج
indent
U
تقاضا یاسفارش جنس
indent
U
سفارش دادن
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
indent
U
دندانه دارکردن
indent
U
تو رفتگی
indent
U
سفارش
indent
U
دندانه گذاری
indent
U
درخواست
indent
U
سفارش درخواست کردن
open indent
U
سفارش خرید باز
open indent
U
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
closed indent
U
دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
indent upon a person for goods
U
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
hanging
U
اویزان درحال تعلیق
hanging
U
عمل اویختن
hanging
U
اعدام
hanging
U
اویز
hanging
U
[فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
hanging
U
بدار زدن چیز اویخته شده
hanging
U
معلق شدن
hanging
U
محزون مستحق اعدام
hanging
U
معلق
hanging
U
به دارکشیدن
hanging
U
دار زدن
wall hanging
U
تزئینات دیواری
hanging cupboard
U
قفسهیآویزانکننده
hanging pendant
U
چراغآویزان
hanging sleeve
U
آستینآویزان
hanging stile
U
شیارپنجره
To leave something hanging.
U
چیزی رابلاتکلیف گذاشتن
hanging-buttress
U
[پشت بند نگهدارنده]
[معماری]
hanging-post
U
[تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
hanging step
U
پله معلق
hanging glacier
U
تودهیخغلتانآویزانشده
hanging valley
U
فراز دره
hanging committee
U
انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
hanging gale
U
اجاره پس افتاده
hanging gale
U
پس افت
hanging ladder
U
چوب بست دستی
hanging ladder
U
چوب بست متحرک
hanging ladder
U
گاه بست
hanging pawns
U
پیادههای اویزان شطرنج
hanging test
U
ازمایش کشش
hanging scaffold
U
گاهبست
hanging scaffold
U
چوب بست اویزان
hanging arrow
U
تیر اویزان شده به هدف
hanging rod
U
میله رخت اویز
hanging prevention
U
ممانعت از تعلیق
leave hanging (in the air)
<idiom>
U
بدون تصمیم قبلی
Our life is hanging by a thread .
U
زندگی مابه تار مویی بند است
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com