English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grip handle U جادستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pistol grip handle U دستهنگهدارندهپیستون
Other Matches
grip U برش
grip U بریدگی برای گذراندن اب
grip U جوی روباز کوچک
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip U گیر دادن
grip U ترمینال
grip U گیره بست
grip U محکم گرفتن چیزی
grip U قلاب
grip U گیره
grip U چنگک
grip U چنگ زنی
grip U چنگ
grip U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
grip U نزله وبایی نای
grip U زکام همه جاگیر
grip U انفلوانزا
grip U گریپ نهر کوچک
grip U دستگیره
grip U چسبیدن به
grip U محکم گرفتن
grip U نهر کندن
tennis grip U طرز گرفتن راکت تنیس
pole grip U دستهمتصلبهدست
false grip U گرفتن
parry a grip U بدل
types of grip U انواعگرفتن
hair-grip U تل - گلسر
To grip someone by the throat . U گلوی کسی را گرفتن
grip wrench U اچار لوله
bulldog grip U گیره سیم
cable grip U چنگال کابل
grip length U طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
get a grip of oneself <idiom> U کنترل کردن احساسات شخصی
front grip U گرفتن میله دست مهتابی
pistol grip U دستگیرهپیستول
door grip U دستگیرهدر
cord grip U زهقلاب
hair grip U سنجاقسر
hand grip U گیرهدست
butt grip U محلقرارگرفتندست
heel grip U گیرهپاشنه
penholder grip U دستگیرهپاندولی
wire grip U بست سیم
shake-hands grip U طرزقرارگیریدست
throttle twist grip U دستگیره موتور گازی
twist grip throttle U گیرهترتلدوتایی
vinyl grip sole U کفبستهوینلی
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things. U کارها را قبضه کردن
take-up handle U دستهسوارکننده
this will a for a handle U بدرمن نمیخورد
this will a for a handle U بکارمن نمیخورد
the handle to one's name U لقب
handle U گیره
handle U سروکارداشتن با
handle U دست زدن
handle U با دست عمل کردن
handle U خرید و فروش کردن
handle U سیم بین چکش و دستگیره
handle U احساس بادست
handle U اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle U مانور کردن
handle U دستگیره
handle U دستکاری کردن
handle U رفتار کردن استعمال کردن
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle U دست داشتن دسته
handle U بکار بردن
handle U دست زدن به
to handle something U چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle U دسته
handle U قبضه شمشیر
handle U شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle U دسته گذاشتن
handle U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle U وسیله لمس
handle U گیره نگهدارنده
handle U ضامن دستگیره
safety handle U دستهایمنی
grab handle U دستگیره
half handle U نیمدسته
guide handle U دستهیراهنما
insulated handle U دستهعایقدار
knob handle U دکمهدستی
gun handle U دستهتلمبه
side handle U دستهجانبی
door-handle U اهرم در
fly off the handle <idiom> U از کوره در رفتن
to handle something with care U چیزی را با احتیاط جابجا کردن
The handle of the bucket has come off. U دسته سطل کنده شده
door-handle U دستگیرهدر
lifting handle U دستهبلندکننده
types of handle U انواعدسته
turning handle U دستهچرخشگر
traversing handle U دستهعرضی
starter handle U دستهآغازگر
shaped handle U دستهحالتدهنده
retractable handle U دستهجمعشو
pull handle U دستهکشش
capstan handle U هندل
handle escutcheon U روقفلی دسته
handle the ball U دست زدن توپزن به توپ
scoop handle U مشته
jug handle U شکاف به عرض دست
knurled handle U دستگیره اج دار
lever handle U دستگیره اهرم
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
operating handle U دستگیره عامل
handle escutcheon U روقفلی فرمان
handle bar U دسته موتورسیکلت
carrier handle U دستگیره حمل
carrier handle U دسته حمل
crank handle U اهرم دستی
hammer handle U دسته چکش
handle bar U دسته دوچرخه
handle bar U فرمان
balanced handle U دسته تعادل
operating handle U دستگیره کولاس
operating handle U دستگیره راه اندازی
basket handle U گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
file handle U دسته سوهان
carrying handle U دستهحمل
charging handle U دستهینشانگیر
auxiliary handle U دستهکمکی
cross handle U ضامنضربدری
door handle U دستگیرهدر
elevating handle U دستهبالابر
pump handle U زیاد تکان دادن
reshape handle U دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
star handle U دستگیره گردان
the handle of the face U بینی
the handle of the face U دماغ
carriage handle U دستگیرهحامل
brake handle U ترمزدستی
figure skiing handle U دستهچوباسکی
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
The door – handle has broken off. U دسته درشکسته است
I can handle (cope with) hom. U از پس اوبرمی آیم
air brake handle U دستهترمزهوایی
inside door handle U دستگیره داخل درب اتومبیل
oxygen control handle U دستهکنترلاکسیژن
anti-vibration handle U دستهضدلغزش
window winder handle U دستگیرهحرکتدهندهشیشه
handle bar arm U دسته فرمان
interior door handle U دستهداخلدر
Handle the boxes with care. U جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
To fly into a rage. To foly off the handle. U آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com