English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grand mother U مادر بزرگ
grand mother U جده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grand U معروف
grand U هزار دلار
grand U بسیار عالی باشکوه
grand U مجلل
grand U والا
grand U بزرگ مهم
grand U جدی
grand U باوقار
grand U مشهور
mother U مادری کردن
mother U مادر ننه
mother U مام
mother U سرچشمه اصل
mother U مادر
mother U ام
mother-to-be U زنحامله
After all, she is your mother. هرچه باشد بالاخره مادرت است.
mother U والده
mother U پروردن
grand division U تقسیمات بزرگ طبله
grand child U نوه
grand duchess U زوجه یا بیوه دوک
grand conanical U بندادی بزرگ
grand dame U بانو
grand duchess U دوشس بزرگ
grand duchy U دوک نشین
grand dame U زن با نفوذ
grand mal U صرع همراه با تشنج وغش
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
grand duchy U قلمرو دوک
grand larceny U سرقت کبیره
grand duchy U قلمرودوشس
grand duke U دوک بزرگ
grand inquisitor U رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
grand larceny U سرقت عظیم
grand daughter U دختر دختر
grand larceny U سرقت اموال پرقیمت
grand division U مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
grand mal U حمله بزرگ صرع
grand son U پسر دختر
grand uncle U دایی پدر
grand uncle U دایی مادر
grand uncle U عموی پدر
grand uncle U عموی مادر
grand vizier U نخست وزیر
on a grand scale <adv.> U به مقدار زیاد
grand son U پسر پسر
grand parent U جد و جده
grand mal U صرع بزرگ
grand vizier U صدراعظم
grand nephew U نوه برادر یا خواهر
grand niece U نوه برادر یا خواهر
grand opera U اپرای سنگین
grand opera U اپرای عمیق
on a grand scale <adv.> U در مقیاس بزرگ
grand aunt U عمه مادری
grand juries U هیئت منصفه عالی
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam U بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
grand slams U موفقیت کامل
grand slam U موفقیت کامل
grand tours U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand slams U توفیق عظیم
grand slams U بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand juries U هیات منصفه عالی
grand jury U هیئت منصفه عالی
grand jury U هیات منصفه عالی
grand aunt U خاله مادری عمه پدری
grand aunt U خاله پدری
grand slam U توفیق عظیم
grand slam U شلم
grand father U جد
grand slams U شلم
grand father U پدر بزرگ
grand pianos U پیانوی بزرگ و افقی
Grand Prix U یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
Grand Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
grand piano U پیانوی بزرگ و افقی
mother land U سرزمین مادری
mother in low U مادر شوهر
mother wit U هوش
mother surrogate U جانشین مادر
mother substitute U جانشین مادر
mother in low U مادر زن
mother land U میهن
mother ship U ship parent
mother of thyme U سیسنبر
mother liquor U مادر اب
mother land U وطن
mother liquer U باز مادر
mother liquid U مادر اب
mother wit U شعور
She is shorter than her mother . U از مادرش کوتاه تر است
She sat beside ( next to ) her mother . U کنار مادرش نشست
surrogate mother U نامادری
Mother's Day U روز مادر
Mother Superiors U رئیس بنیاد مذهبی
Mother Superior U رئیس بنیاد مذهبی
Mother Nature U طبیعت مهربان
Mother Nature U طبیعت
the mother whom i sucked U مادری که بمن شیرداد
step mother U نامادری
mother's mark U خال
mother wit U ادراک
Want is the mother of industry. <proverb> U خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
mother in law U مادر شوهر نامادری
mother in law U مادر زن
mother-of-pearl U صدف مروارید
mother-in-law U مادر شوهر
mother-in-law U مادر زن
mother countries U کشور اصلی
mother countries U میهن
mother country U کشور اصلی
mother country U میهن
mother-in-law U میله شماره 7 بولینگ
mother tongue U زبان مادری
mother tongues U زبان مادری
foster mother U مادر رضاعی
mother of pearl U صدف مروارید
Queen Mother U ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
mother craft U مادری
mother complex U عقده مادری
mother board U تخته اصلی
mother board U برد اصلی
mother board U بردمادر
mother board U برد مدار چاپی اصلی
he was his mother's pride U مایه سرافرازی یاافتخارمادرش بود
mother craft U بچه پروری
mother figure U مادر- نماد
mother figures U مادر- نماد
mother hubbard U لباس گشاد زنانه
grand touring car U نوعی اتومبیل مسابقه مسافتهای طولانی
great grand father U جد اعلی
My mother togue is Persian. U زبان مادری من فارسی است
mother cary's chicken U مرغ طوفان
mother goose stakes U مسابقه کره مادیانهای سه ساله
What wI'll happen if your mother finds out. U اگر مادرت بفهمد چه می شود؟
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Mother left me 500 tomans . U مادرم برایم 500 تومان گذاشت
Dont neglect writing to your mother . U ازنوشتن نامه بمادرت غافل نشو
The child [kid,baby] has taken after her mother. بچه به مادرش رفته.
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U داءیه دلسوز تر از مادر
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native . U فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com