Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gold thread
U
گلابتون زر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
thread
U
دندانه
thread
U
نخ کردن
thread
U
رشته
thread
U
رگه
thread
U
شیار برجستگی
thread
U
رزوه شیارداخل پیچ ومهره
thread
U
قیطان
thread
U
ریسمان
thread
U
بند کشیدن
thread
U
پیچ کردن
thread
U
سیم
thread
U
مثل نخ باریک شدن
thread
U
رشته رشته شدن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
U
موجی کردن
thread
U
نخ
thread
U
دنده دار کردن مارپیچ
thread
U
نخ کشیدن به
thread
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread
U
ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
thread
U
فایلی که یک ورودی آن حاوی آدرس و داده را دارد باشد.
thread
U
دنده پیچ
thread
U
نخ یاقیطان
thread
U
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
screw thread
U
پای پیچ
external thread
U
دنده خارجی
thread the needle
U
پاس دقیق از بین مدافعان
inside thread
U
مارپیچ داخلی
stepped thread
U
کولاس پیچی ناقص
inside thread
U
دنده داخلی قلاویز
mercury thread
U
مارپیچ جیوهای
stepped thread
U
پیچ ناقص کولاس
nut thread
U
پیچ مهره
stair thread
U
کف پله
screw thread
U
حدیده
thread bare
U
فرش کهنه
death thread
U
تهدید به مرگ
thread fineness
U
[ضریبی جهت تعیین کیفیت نخ]
thread fineness
U
نمره نخ
thread fineness
U
ظرافت نخ
thread count
U
[تعداد رشته نخ تار یا پود در یک طول مشخص]
silver thread
U
نخ های زربفت یا نقره ای
[این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
sewing thread
U
نخ خیاطی
metallic thread
U
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
hang by a thread
<idiom>
U
weft thread
U
ریسمانتاریشکل
warp thread
U
تارشیاری
thread trimmer
U
آرایندهنخ
thread take-up lever
U
اهرم بالا-پائینبرندهنخ
thread guide
U
راهنماینخ
rubber thread
U
ریسمانلاستیکی
trapezoidal thread
U
دندههای ذوزنقهای
thread tap
U
قلاویز
english thread
U
پیچ و مهره انگلیسی
direction of thread
U
سوی پیچش پیچ
direction of thread
U
جهت پیچ
acme thread
شیار ذوزنقه ای
air thread
U
مخاط شیطان
air thread
U
لعاب خورشید
angular thread
U
پیچ وی شکل
cut a thread
U
پیچ تراشیدن
angular thread
U
پیچ تحت زاویه
butterss thread
U
شیار اره
Our life is hanging by a thread .
U
زندگی مابه تار مویی بند است
thread rubber separator
U
میانگیر نخدار
left hand thread
U
پیچ چپ گرد
To pick up (to lose) the thread of conversation.
U
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
gold
U
Au :symb
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
gold
U
چشم گاومیش
gold
U
جامه زری
gold
U
دایره مرکزی هدف
gold
U
اندود زرد نخ زری
gold
U
ثروت رنگ زرد طلایی
gold
U
پول
gold
U
سکه زر
gold
U
طلا
Gold
<adv.>
<noun>
U
رنگ طلائی
gold
U
زر
gold standards
U
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
ingot gold
U
شمش طلا
to dig gold
U
زرکندن
red gold
U
پول
ingot of gold
U
شمش طلا
inlaid with gold
U
زرنشان
paper gold
U
منظور حق برداشت مخصوص است
paper gold
U
طلای کاغذی
inlaid with gold
U
زرکوب
inlaid with gold
U
طلا کوب
red gold
U
زر
gold fish
U
ماهی طلایی
gold medal
U
مدال طلا
as good as gold
<idiom>
U
مثل یک تکه جواهر
heart of gold
<idiom>
U
شخصیت بخشنده داشتن
gold fish
U
ماهی قرمز
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
All that glitters is not gold .
<proverb>
U
هر چیزى که مى درخشد طلا نیست.
gold-plated
U
آبطلا دادهشده - طلااندودشده
gold-rimmed
U
آنچهلبهوقالبطلاداشتهباشد
gold dust
U
خاک طلادار
gold dust
U
گرد طلا
the name of the unit of gold
U
دینار
white gold
U
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
fool's gold
U
سولفور اهن
fool's gold
U
پیریت
to dig gold
U
زردراوردن
to prospect for gold
U
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
gold medals
U
مدال طلا
gold washing
U
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
gold foil
U
زرورق کلفت
gold standards
U
سیستم پشتوانه طلا
gold beating
U
زرکوبی
gold digger
U
زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
gold fever
U
حرص زرجویی
gold field
U
ناحیه زرخیز
gold filled
U
دارای روکش طلا
gold flow
U
جریان طلا
gold amalgam
U
جیوه امیخته بازر
gold embroidery
U
زردوزی
gold fever
U
اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
gold flow
U
انتقال طلا
gold digger
U
جوینده طلا
gold crisis
U
بحران طلا
gold contacts
U
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
gold beating
U
زرورق سازی
gold beetle
U
سوسک طلایی
gold bug
U
سوسک طلایی
gold carats f.
U
زرهیجده عیار
gold beater
U
زرورق ساز
gold bar
U
شمش طلا
gold cloth
U
زربفت
gold cloth
U
زری
gold contacts
U
اتصالات الکتریکی
gold foil
U
ورقه زر
gold washer
U
کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
gold standard
U
نظام پایه طلا
gold palm
U
نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
gold parity
U
برابری طلا
gold parting
U
تصفیه طلا
gold refining
U
تصفیه طلا
gold pool
U
صندوق مشترک طلا
gold refinery
U
واحد تصفیه طلا
gold reserve
U
اندوخته طلا
gold solder
U
لحیم طلا
gold standard
U
واحد طلا
gold standard
U
پایه طلا
gold standard
U
نظام پولی طلا
gold palm
U
نوعی نشان جنگی
gold mining
U
استخراج طلا
gold tisane
U
زر بافت
dutch gold
U
زرورق بدل
gold tisane
U
زربفت
gold market
U
بازار طلا
gold or silver
U
گلابتون
gold leaf
U
زرورق نازک
gold leaf
U
ورقه طلای نازک
gold washer
U
خاکشو
rolled gold bracelet
U
دست بند طلایی
[غلتیده ]
gold backing system
U
نظام پایه طلا
the streets are paved with gold
<idiom>
U
از در و دیوار شهر پول می بارد
gold lace
[braids]
U
گلابتون
[نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
gold and silver plant
U
حشیشه القمر
gold backing system
U
نظام پشتوانه طلا
gold worked steel
U
فولاد اصلاح شده
international gold standard
U
پایه طلای بین المللی
gold oak leaf
U
برگ خرما
gold leaf electroscope
U
الکتروسکپ با برگههای طلا
silver inwrought with gold
U
سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
gold import point
U
طلای خالص به فروشنده میدهد
gold import point
U
حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
gold import point
U
نقطه ورود طلا
to alloy gold with copper
U
بارزدن
to alloy gold with copper
U
امیختن
gold export point
U
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
gold exchange standard
U
پایه ارز طلا
gold bullion standard
U
پایه شمش طلا
gold bullion standard
U
پایه طلای غیر مسکوک
My gold ring is in pawn.
U
انگشتر طلایم درگرو است
The gold market is booming .
U
بازار طلااینروزها گرم است
gold currency system
U
نظام پولی طلا
to alloy gold with copper
U
عیارزدن
the morning hour has gold in its mouth
<proverb>
U
سحرخیز باش تا کامروا باشی
full bodied gold coin
U
سکه طلای تمام عیار
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
U
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com