English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
future attacks U حملههای اینده را پیش بینی نکردند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
attacks U افند
attacks U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks U مبادرت کردن به
attacks U اعتداء
attacks U تعدی
attacks U حمله کردن
attacks U تک کردن
attacks U تکش
attacks U تاخت
attacks U تک
attacks U حمله کردن بر
attacks U مبادرت کردن به تاخت کردن
attacks U با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
attacks U حمله
attacks U تاخت و تاز یورش
attacks U اصابت یا نزول ناخوشی
vectored attacks U تک هدایت شده هواپیما به هدف
vectored attacks U تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
heart attacks U حملهی قلبی
counter-attacks U پاتک
counter-attacks U حمله متقابله
in the near future U در آینده نزدیک
for the future <adv.> U برای آینده
the future U عاقبت
the future U جهان اینده
look to the future U باینده نظر افکندن
future U بعد اینده اتیه
future U اخرت
future U بعدی
the future U دنیای دیگر عقبی
future U مستقبل
future U اینده
remote future U آینده دور
fear of the future U وحشت از آینده
future-oriented <adj.> U آینده گرا
a rosy future U آینده امید بخشی
future-oriented <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
future shock U اضطراب دگرگونی
to mortgage one's future U خسارت زدن به آینده خود
I am hopeful about the future. U درباره آینده امیدوارهستم
he could read the future U خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
office of the future U ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
office of the future U ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
prospect of the future U دورنمای اینده
future perfect U شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
future tense U زمانآینده
future perfect tense U زمان ایندهای که انجام کاری پیش از وقت معینی پیش بینی میکند
This is important, not only today, but also and especially for the future. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
debt due at a future time U دین موجل
The future of the team is shrouded in uncertainty. U آینده این تیم بلاتکلیف است.
Any reform of the pension law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the insurance law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com