Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
funded debt
U
وام تنخواه دار
funded debt
U
وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
under-funded
U
ارگانیاموسسهایکه
funded
U
وجه
funded
U
دارائی
funded
U
تنخواه قرضه دولتی سهام
funded
U
ذخیره
under-funded
U
خوبکارنمیکند
funded
U
اعتبار مالی
funded
U
اعتبار
funded
U
سرمایه
funded
U
موجودی سرمایه
funded
U
تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
funded
U
سرمایه ثابت یاهمیشگی
funded
U
پشتوانه
funded
U
تهیه وجه کردن
funded
U
سرمایه گذاری کردن
funded
U
وجوه
funded
U
صندوق
funded
U
موجودی دارائی
debt
U
غین
to be in debt
U
بدهی داشتن
to be in debt
U
مقروض بودن
to get into debt
U
بدهی پیداکردن
to get into debt
U
وام پیداکردن
in debt
U
بدهکار
to get into debt
U
بدهکارشدن
debt
U
بدهی داشتن
debt
U
بدهکاربودن
debt
U
بدهی
debt
U
وام
debt
U
قرض
debt
U
دین
debt
U
قصور
the d. of a debt
U
پرداخت بدهی
run in debt
U
قرض بهم رساندن
public debt
U
بدهی دولت
public debt
U
قرضه عمومی
proof of debt
U
سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
proof of debt
U
دلیل طلب
net debt
U
بدهی خالص
oxygen debt
U
بدهی اکسیژن
oxygen debt
U
وام اکسیژن
passive debt
U
وام بی بهره
payment of a debt
U
اداء دین
payment of an debt
U
وفاء دین
preferential debt
U
دین ممتازه
present debt
U
دین حال
private debt
U
بدهی خصوصی
national debt
U
قرض ملی
specialty debt
U
تعهدات مستند به اسناد رسمی
verification of debt
U
تشخیص مطالبات
debt cut
U
صرف نظر از بدهکاری
debt forgiveness
U
صرف نظر از بدهکاری
debt relief
U
صرف نظر از بدهکاری
debt perpetrator
U
خطاکار در بدهی
debt perpetrator
U
مرتکب بدهی
to run into debt
U
قرض بالا آوردن
debt relief
U
بخشش بدهکای
To be in debt up to ones ears.
U
غرق بدهی بودن
To be up to ones ears in debt.
U
تا خرخره درقرض بودن
debt rescheduling
U
تجدید نظر در شرایط وام
debt cut
U
بخشش بدهکای
debt forgiveness
U
بخشش بدهکای
bad debt
U
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
debt burden
U
بار بدهی
debt collector
U
وصول کننده طلب
debt collector
U
کارگزاروصول طلب
debt discount
U
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
debt enforcement
U
درخواست طلب وصول
debt finance
U
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
debt limit
U
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
debt of honour
U
وام شرافتی
debt balance
U
مانده بدهکار
debt advice
U
اعلامیه بدهکار
crown debt
U
طلب دولتی بستانکاری دولتی
bad debt
U
طلب غیر قابل وصول
acknowladgement of debt
U
قبول بدهی
acknowledgement of debt
U
اقرار به بدهی
an active debt
U
بدهی با ربح
arrears of debt
U
دیون معوقه
attachment of debt
U
توقیف طلب
consolidated debt
U
بدهی یک کاسه شده
crown debt
U
وام بدولت
debt of honour
U
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
debt of nature
U
مرگ
debt of nature
U
اجل
floating debt
U
بدهی متغیر
execution for debt
U
اقدام برای طلب وصول
immersed in debt
U
فرو رفته در فرض
immersed in debt
U
گرفتاربدهی
indgement debt
U
محکوم به
up to the eyes in debt
U
تا گردن زیر بدهی
judgment debt
U
محکوم به مالی
judgement debt
U
محکوم به
judgement debt
U
دادخواسته
deep in debt
U
تا گردن زیر بدهی
national debt
U
قرضه ملی
debt service
U
پرداخت اصل و فرع
debt outstanding
U
وام معوقه
national debt
U
بدهی ملی
debt of record
U
بدهی قانونی record of court محکوم به
debt of record
U
دین قانونی
good debt
U
طلب وصول شدنی
national debt burden
U
بار قرضه ملی
i paid the debt plus interest
U
بدهی را با بهره ان دادم
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
debt income ratio
U
نسبت قروض به درامد ملی
To be in the red . To contract a debt .
U
قرض بالاآوردن
simple content debt
U
دین ناشی از قرارداد شفاهی
to pay off a debt
[mortgage]
U
بدهی
[رهنی]
را قسطی پرداختن
discharging from an obligation or a debt
U
ابراء ذمه
debt collection for realisation
U
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
debt due at a future time
U
دین موجل
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
U
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com