English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
free entrance U ورود مجانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
entrance U درون رفت
entrance U حق ورود دروازهء دخول
entrance U ورود
entrance U مدخل بار
entrance U اغاز
entrance U مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
entrance U درب مدخل
entrance U ورودی
entrance U مدخل
entrance U در جلویی [ساختمان]
entrance U در ورودی
entrance U ورودیه اجازه ورود
entrance door U در جلویی [ساختمان]
wall entrance U عبور از داخل دیوار
service entrance U پست انشعاب
entrance door U درورودی
entrance fee U حق ورود
entrance door U در ورودی
entrance doors U در های ورودی
delivery entrance U ورودیحامل
He kept glancing toward the entrance. U او دائما به سمت در ورودی نگاه می انداخت.
to entrance with fear U زهره ترک کردن
entrance switch U کلید کنتور
entrance loss U افت حاصل از اصطکاک
entrance head U بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
entrance gallery U دالان دستیابی
entrance fees U حق ورود
station entrance U ورودیایستگاه
entrance door U ورودی
platform entrance U سکویورود
main entrance U ورودیاصلی
entrance turnstile U تیرچهاربازویگردندهورودی
entrance slide U سراشیبیورودی
college entrance examinations board U شورای امتحانات ورودی
ceeb (college entrance examination board U شورای امتحانات ورودی
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house . U دم در سینما جمعیت موج می زند
free will U ازادی اراده
free for all U داد وبیداد
free will U اختیاری
free <adj.> U دست و دلباز
free U ترخیص کردن میدانی
You are free to go now. U اکنون آزادید بروید.
free will U اختیار
free will U اراده ازاد
free for all U زدوخوردهمگانی
free in and out U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free will U طیب خاطر
having free will U فاعل مختار
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free U بازیگر ازاد
free U مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free U حرکت قایق در جلو باد
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
free U جایز
free U ازادکردن
free U بخشودن
free U بطور مجانی ازادکردن
free-for-all U مسابقه بین این اسبها
free U ازاد
free U مطلق
free U مستقل
free U اختیاری مختار
free U مجانی
free U رایگان سخاوتمندانه
free U روا
free U مجاز منفصل
free U رها
free U تحویل
free U فاقد
free U پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free U موجود در دیسک یا حافظه
i did that of my own free will U به میل خود
free U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
i did that of my own free will U این کار را کردم
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free U پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free U پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
having free will U ازادکار
free trader U تجارت ازاد
free tower U برج پرش ازاد
free tower U برج ازاد
free throw U پرتاب بدون مانع برای یار
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free throw U پاس بدون مانع
free throw U پرتاب ازاد
free throw U پنالتی
free thought U ازادی فکر لامذهب
free thought U وارستگی از مذهب
mean free for scattering U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path U مسافت ازاد متوسط
free zone U منطقه ازاد تجاری
free thinking U ازادی از قیود مذهب
free trader U بدون گمرک
heart free U ازاد ازقید عشق
free wheeling U حالت خلاصی
guns free U توپها اتش باختیار
free wheeling U خلاصی
free with ones money U ولخرج
free world U جهان ازاد
free world U کشورهای غیرکمونیست
free zone U منطقه ازاد
free WAIS U گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free vortex U گرداب ازاد
leave someone free to U مخیر گذاشتن کسی
free volume U حجم ازاد
free verse U شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free turbine U توربین ازاد
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
heart free U مبرا از عشق
free wheel U حرکت بدون رکاب زدن
free of cost U مفت
free on truck U تحویل کالا روی کامیون
free oscillation U نوسان ازاد
free person U حر
free play U بازی ازاد
free play U ازاد
free play U لق
free play U بدون محدودیت
free position U روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free radical U رادیکال ازاد
free recall U یاداوری ازاد
free redical U بنیان ازاد
free on rail U تحویل کالا روی قطار
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail U تحویل در راه اهن
free of duty U معاف از عوارض گمرکی
free of expense U مجانی
free of expense U بیخرج
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
free of tax U بدون مالیات
free on boand U فوب
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free on board U بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on quay U تحویل دراسکله
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free rocket U موشک ازاد
free rocket U موشک غیر هدایت شونده
free rotation U چرخش ازاد
free spool U چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free stream U جریان ازاد
free support U تکیه گاه ازاد
free surface U سطح اب ازاد
free surface U مخازن ازاد اب
free surface U سطح ازاد
free swimming U شناور
free swimming U قادر به شنا
free thinker U کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinker U وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinkers U ازاد فکران
free spokenness U ساده گویی
free spokenness U رک گویی
free spoken U بی محابا
free safety U مدافع در منطقه ضعف
free sample U نمونه مجانی
free silver U مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating U قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space U فضای ازاد
free space U فضای خالی
free spillweir U سرریز ازاد
free spoken U رک گو
free spoken U ساده گو
free spoken U بی پرده
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
mean free path U مسافت ازاد میانگین
tax-free <adj.> U معاف از مالیات
tax-free <adj.> U بدون مالیات
Free Classicism U [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
free rider U آدم انگل
free rider U آدم لاشخور
free rider U آدم مفت خور
barrier-free U بدون حائل
free from taxes <adj.> U معاف از مالیات
Free Gothic U احیای سبک گوتیک
Free style U [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Free Tudor U [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
trouble-free <adj.> U بدون زحمت
problem-free <adj.> U بدون زحمت
parallax-free <adj.> U بدون اختلاف در رویت
parallax-free <adj.> U بدون اختلاف منظر
problem-free <adj.> U بدون دردسر
trouble-free <adj.> U بدون دردسر
free-handed, <adj.> U دست و دلباز
postage-free <adj.> U حمل رایگان
free shipping <adj.> U حمل رایگان
postage-free <adj.> U ارسال رایگان
free shipping <adj.> U ارسال رایگان
postage-free <adj.> U ارسال مجانی
free shipping <adj.> U ارسال مجانی
obsolescence free U دستگاه متروک
weapons free U جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range U آزادچر
free-range U خانگی
free-standing U خودایستا
free-standing U غیرمتصل
free-standing U مجزا
free-standing U مستقل
free-standing U آزاد
fat-free U بدونچربی
to set free U ازادکردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com