Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fly front closing
U
پوششدکمه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
closing
U
اخری
self closing
U
بطور خودکار بسته شونده
closing
U
بستن پیمایش
closing
U
بستن
closing
U
خاتمه عملیات
closing
U
نهایی
closing plug
U
درپوش گلوله درپوش دهانه
closing of account
U
تفریغ حساب
closing head
U
سرهای پرچ
closing prices
U
اخرین قیمت معامله شده
closing time
U
زمانتعطیلیمغازهها
closing prices
U
قیمت سهام درپایان روز
closing plug
U
درپوش
closing date
U
اخرین روز اخرین فرصت
closing date
U
تاریخ انقضاء
closing azimuth error
U
اشتباه گرای بستن پیمایش
critical closing speed
U
سرعت بحرانی پایین
I look forward to hearing from you soon.
[letter closing line]
U
مشتاقم به زودی از شما آگاه شوم.
[پایان نامه]
in front
<adv.>
U
جلو
at front
<adv.>
U
جلو
up front
U
رک و راست
up front
<idiom>
U
روراست ،صحیح
at the front
<adv.>
U
جلو
up front
U
جلو چشم مردم
up front
U
در انظار
up front
U
چشمگیر
up front
U
با صراحت و صداقت
up front
U
بیپرده پوشی
up front
U
رک
in front of
U
در قبال
to go to the front
U
بجبهه رفتن
up front
U
از پیش
up front
U
پیشاپیش
front
U
نمای ساختمان
at the front
U
در جلو
up front
U
پیش -
up front
U
بیعانه
to go to the front
U
داخل جنگ شدن
front
U
جلو
front
U
فرمان سر روبرو جلو
front
U
به جلو
front
U
صف پیش
front
U
بازی در سانتر
front
U
در قبال
front
U
جبهه هوا
front
U
خط اول میدان رزم پیشانی
front
U
سمت دشمن
front
U
پیش
front
U
نما طرز برخورد
front
U
جلودار
front
U
منادی جبهه جنگ
front
U
بطرف جلو روکردن به
front
U
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front
U
درصف جلوقرارگرفتن
front
U
جبهه
front
U
نمای جلو
at front
<adv.>
U
در پیش
at the front
<adv.>
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
at front
<adv.>
U
در مقابل
in the front
<adv.>
U
در پیش
at the front
<adv.>
U
در پیش
in front
<adv.>
U
در پیش
in the front
<adv.>
U
در جلو
at the front
<adv.>
U
در جلو
in front
<adv.>
U
در جلو
at front
<adv.>
U
در جلو
in the front
<adv.>
U
جلو
in the front
<adv.>
U
در مقابل
front
U
یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front
U
نمای ساختمان
front
U
بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
water front
U
جبهه رطوبتی
wave front
U
جبهه امواج رادیویی
wave front
U
جبهه موج
In the front rank.
U
درصف جلو
front door
U
دراصلیساختمان
front crawl
U
شنایکرال
type front
U
ماشین تایپ به جلو
sea front
U
نمای دریایی شهر
shirt front
U
پیش سینه اهاری
shirt front
U
پیش سینه
shock front
U
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
sight front
U
دید جلو در نقشه برداری
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
the front door
U
درجلو
the front door
U
درورد
front indicator
U
فشارسنج
type front
U
نوعی روش تایپ کردن نامه ها
front bench
U
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front derailleur
U
درایلرجلویی
front pipe
U
لولهجلو
front flap
U
زبانهجلویی
front foil
U
فلزورقهایجلویی
front footrest
U
پدالجلویی
front mudguard
U
گلگیرجلو
front indicator
U
جلو
front knob
U
دستگیریجلویی
front lamp
لامپ جلو
front leg
U
پایهجلو
front crossbar
U
مانعپیشین
front brake
U
ترمزجلو
front board
U
مقوایجلویی
front wheel
U
چرخجلو
front tip
U
آبپاشنوکاتو
front point
U
میخجلویکفش
fall front
U
پیشآمدگیجلویدکور
front pocket
U
جیبجلو
front apron
U
جلویکروات
front beam
U
شاغولجلویی
front binding
U
روپوشجلویی
front lights
U
چراغهایجلو
front bearing
U
یاطاقان جلو
front face
U
سطح برجسته
front face
U
پیشانی
front grip
U
گرفتن میله دست مهتابی
front line
U
خط حمله خط حمله یادفاع
front lighting
U
روشنایی جلو ساختمان
front drop
U
پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front liner
U
سانتر فوروارد
front lines
U
خط مقدم جبهه
front lines
U
خطوط مقدم
front lines
U
خطوط جلو جبهه
front matter
U
مقدمه
front matter
U
پیش گفتار
front line
U
9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
front office
U
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
front-runners
U
دونده پیشتاز
front man
U
جلودار
front man
U
منادی
front man
U
پیشرو
front axle
U
اکسل جلو
warm front
U
جبهه هوای گرم
front court
U
نیمهای که به ان حمله میشود
fore front
U
نمای اصلی
front rake
U
زاویه شیب
action front
U
حاضر به تیر
front court
U
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front-page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page
U
سرصفحه
front page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front end
U
سر جلویی
front page
U
سرصفحه
front men
U
پیشرو
front men
U
منادی
front men
U
جلودار
front end
U
نرم افزار نهایی
front panel
U
تابلوی جلو دار
pressure front
U
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
front wall
U
دیوار جلو
cold front
U
پیشان هوای سرد
cold front
U
جبهه هوای سرد
shop front
U
ازاره نمای بنا
front raise
U
تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
home front
U
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
mach front
U
میله انتن سرعت سنج هواپیما
mach front
U
انتن ماخ سنج
odd front
U
خط دفاعی 4 نفره
popular front
U
ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
popular front
U
جبهه ملی
popular front
U
جبهه خلق ملی
popular front
U
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
popular front
U
لیکن زمامداری این حکومتها دیری نپایید
front wall
U
دیوار مقابل اسکواش
front race
U
پیشتازی
front-runner
U
دونده پیشتاز
front rank
U
صف جلو
front porch
U
میدان جلو
front panel
U
مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front sight
U
مگسک
front strain
U
کرنش پیچشی
front putty
U
بتونه جلو
front view
U
پیشانی
front view
U
جبهه
front view
U
نمای جلو
front view
U
نمای جلویی
front underlock
U
خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
front runner
U
دونده پیشتاز
front axle bearing
U
یاطاقان اکسل جلو
front axle drive
U
محرک اکسل جلو
front axle housing
U
پوسته اکسل جلو
to tailgate the motorist in front
U
دمرانی کردن
[اصطلاح روزمره]
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
front door
[of house]
U
در جلویی
[ساختمان]
front door
[of house]
U
در ورودی
front door
[of house]
U
ورودی
to push to the front
[of line]
U
داخل صف زدن
upper warm front
U
جبهههوایبسیارگرم
to tailgate the motorist in front
U
سر به دم حرکت کردن
[اصطلاح روزمره]
outside kick and front headlock
U
قفل کردن سرحریف
front de liberation national
U
فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
front landing gear
U
ترمزجلوییفرود
upper cold front
U
جبههوایبسیارسرد
snap-fastening front
U
جلودکمهدار
front-end loader
U
بهبیللودر
front top pocket
U
جیببالایجلویشلوار
front end processor
U
پردازشگر جلو و انتها پردازشگر نهایی
front mud guard
U
گلگیر جلوی اتومبیل
front brake lever
U
اهرم ترمزجلو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com