English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flesh colour U رنگ بدنی
flesh colour U رنگ بشره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
a horse of another colour [different colour] U موضوع علیحده
flesh U مغز میوه
flesh U دربدن فرو کردن
flesh U گوشت
flesh U حیوانیت بشر
flesh U جسم شهوت
flesh U جسمانیت
flesh-and-blood U خویشاوند
Her flesh is flabby. U گوشت بدنش شل است
flesh and blood U گوشت
flesh and blood U خون
flesh and blood U خویشاوند
flesh-and-blood U خون
flesh and blood <idiom> U روابط نزیک داشتن
flesh-and-blood U گوشت
putrid flesh U گوشت گندیده یا بو گرفته
proud flesh U گوشت نو
goose flesh U یا ترس
goose flesh U ترکیدگی پوست بدن در اثرسرما
flesh wound U زخم جزئی
flesh wound U زخم سطحی
flesh red U بدنی رنگ
flesh pots U زندگی خوب یاعالی
flesh hook U قلاب گوشت کش
flesh day U روزگوشت خوردن روزپرهیزشکنی
flesh brush U لیف یادستکشی که بتن مالیده خون رابگردش درمی اورند
what is bred in the bone will come out in the flesh <proverb> U عاقبت گرگ زاده گرگ شود
There he is in the flesh. there he is as large as life. U خودش حی وحاضر است
THe flesh will never be separated from the finger . <proverb> U گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
Firm muscles ( flesh ) . U عضلات (گوشت ) محکم
colour U شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
off colour U کسل
colour U بشره
colour U ملون کردن
colour U جدول شماره هایی که ویندوز
colour U سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colour U صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour U دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour U رنگزدن
colour U رنگامیزی
colour U رنگ کردن
colour U تغییر رنگ دادن
colour U فام
colour U برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colour U صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour U انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
off-colour U کسل
off-colour U بی حال
off colour U بی حال
colour U رنگ
colour U احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
colour U امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour U کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
colour U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour U میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colour U چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour control U کنترلرنگ
colour chart U نموداررنگ
primary colour U رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
colour filter U فیلتررنگ
water colour U نقاشی ابرنگی
water colour U رنگاب
water colour U ابرنگ
to change colour U رنگ برنگ شدن
colour display U نمایشرنگ
colour-coded U کدگذاریاز طریقرنگ
Wherever you go the sky has the same colour . <proverb> U به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
colour fast U دارایرنگثابت
There is no colour beyond black . <proverb> U بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
colour supplement U مجلهرایگانو ضمیمهروزنامهدر بریتانیا
colour scheme U چینشرنگیکمکان
colour blindness U کوررنگی
colour blind U کوررنگ
colour bar U تبعیضقائلشدنبر مبنایرنگپوست-نژادپرست
to change colour U تغییر رنگ دادن
scheme of colour U طرح رنگ
flat colour U رنگ نازک مستوی
flat colour U رنگ تخت
false colour U رنگ مصنوعی
false colour U فیلم رنگی مصنوعی
dust colour U خاکی
dead colour U رنگ ضعیف
dead colour U رنگ دست اول
colour box U جعبه رنگ
colour bearer U پرچم دار
adjective colour U زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
achromatic colour U رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
local colour U نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
level colour U رنگ یکدست یا یکنواخت
ground colour U رنگ زمینه
high colour U سرخی
high colour U خجالت
scheme of colour U رنگ بندی
saturated colour U که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
saturated colour U رنگهای روشن
rose colour U رنگ گلی
oil colour U رنگ روغنی
hair colour [British] U رنگ مو
colour of waste water U رنگ فاضلاب
light source colour U رنگ منبع نور
bishop of the wrong colour U فیل بد رنگ شطرنج
colour selection filter U فیلترجداکنندهرنگ
colour television camera U صفحهرنگیدوربین
colour hard copy device U اسباب نسخه چاپی رنگی
liquid crystal display colour pigmented U صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com