English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 35 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flags U پرچم
flags U بیرق
flags U علم
flags U دم انبوه وپشمالوی سگ
flags U زنبق
flags U برگ شمشیری
flags U سنگ فرش
flags U جاده سنگ فرش
flags U پرچم دار کردن پرچم زدن به
flags U باپرچم علامت دادن
flags U سنگفرش کردن پایین افتادن
flags U سست شدن
flags U ازپا افتادن
flags U پژمرده کردن
flags U پرچم افراشتن افراشتن
flags U تخته سنگ
flags U پرچم مخابره
flags U خسته شدن دونده دراخر مسابقه
flags U پرچم ساعت شطرنج
flags U ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flags U نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
flags U بیت ای در کلمه که در صورت وقوع سر زیر ریاضی یک میشود
flags U نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
flags U ثباتی که حاوی بیتهای پرچم و وضعیت CPU است
flags U فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
flags U ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flags U یک بیت در یک کلمه که برای پرچم یک عمل مشخص به کار می رود
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flags of convenience U کشتی با پرچم غیر
flags of convenience U پرچم اسایش
exchange of flags U مبادله پرچمها
flags were their only signals U یگانه علامت ایشان پرچم بود
The demonstrators were waving the flags. U تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com