English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fixed point operation U عملکرد با ممیز ثابت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fixed point U با ممیز ثابت
fixed point U نقطه ثابت
fixed point U ممیز ثابت
fixed point part U جزء کسری
fixed point notation = U نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
fixed point number U عدد با ممیز ثابت
fixed point notation = U قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
fixed point notation U نشان گذاری با ممیز ثابت
fixed point arithmetic U حساب ممیز ثابت
fixed point representation U نمایش ممیز ثابت
point operation U عمل نقطهای
floating point operation U عملیات ممیز شناور
floating point operation U عملکردبا ممیز شناور
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
fixed U معین
fixed U ثابت شده
fixed U ماندنی مقطوع
fixed U قطعی
well fixed U خوب تثبیت شده
well fixed U پولدار
well fixed U دارا
fixed U ثابت
fixed U مقطوع
well fixed U ثروتمند
fixed U ماندنی
fixed U گیردار
I'll get you all fixed up. U همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
fixed idea U تعصب
fixed income U درامد ثابت
fixed inputs U نهادههای ثابت
fixed inputs U منابع ثابت
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
fixed length U با درازای ثابت
fixed light U چراغ ثابت
fixed pivot U محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
fixed pivot U لولای ثابت
fixed material U مواد پایدار
fixed assets U دارائیهای ثابت
fixed idea U فکریکه درذهن فرورفته وماندنی شده است
fixed reticle U عدسی ثابت دوربین
fixed star U ثوابت
fixed stars U ثوابت
fixed stock U مالک انحصاری سهام
fixed storage U انباره ثابت
fixed storage U حافظه ثابت
fixed supply U عرضه ثابت
fixed supply U ذخیره معین کالای فاسد شدنی
fixed support U تکیه گاه گیردار
fixed support U بردگاه گیردار
fixed system U توزیع ثابت اب
fixed star U ستاره ثابت
fixed spool U قسمت ثابت قرقره ماهیگیری
fixed portion U سهام معینه
fixed portion U فرض
fixed price U قیمت ثابت
fixed property U اموال غیر منقول
fixed property U سرمایه ثابت
fixed radix U با مبنای ثابت
fixed resources U منابع ثابت
fixed reticle U تار موی ثابت زاویه یاب
fixed round U فشنگ کامل
fixed round U فشنگ ثابت
fixed shell U گلوله متصل
fixed spacing U فاصله دهی ثابت
fixed weight U وزن ثابت
we fixed in the town U در شهر ماندیم
fixed arch U طاقثابت
fixed base U پایهثابت
fixed bayonet U سرنیزهثابت
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
fixed casement U قاب ثابت
fixed blade U تیغهثابت
fixed cost U هزینه ثابت و معین
fixed jaw U اهرم ثابت
fixed platform U سکویثابت
fixed bridge U پل ثابت
fixed winglet U بالچهثابت
fixed costs U هزینههای ثابت
fixed capital U سرمایه ثابت
fixed condenser U خازن ثابت
fixed capacitor U خازن ثابت
fixed wing U هواپیمای بال ثابت
fixed-wing U هواپیمای بال ثابت
fixed-wing U بال ثابت
fixed ammunition U مهمات ثابت
fixed area U ناحیه ثابت
fixed asset U دارائی ثابت
fixed assets U داراییهای ثابت
fixed assets U درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
fixed beam U تیر ثابت
fixed beam U تیر دو سر گیردار
fixed beam U تیر گیردار
fixed beam U تیر دوسر گیردار
fixed bridge U پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed budget U بودجه ثابت
fixed costs U هزینههای سرمایهای
fixed wing U بال ثابت
fixed factor U عوامل ثابت تولید
fixed ersistor U مقاومت ثابت
fixed fire U اتش نشان شده
fixed factor U عوامل تولید ثابت
fixed head U با نوک ثابت
fixed field U میدان ثابت
fixed fire U اتش متمرکز
carbon fixed U ذغال ثابت
carbon fixed U کربن ثابت
fixed geometry U هواپیمایی با بال ثابت
fixed format U قابل ثابت
fixed echo U انعکاس ثابت روی صفحه رادار
Price are fixed here . U دراینجا قیمتها ثابت هستند
fixed davit U قایق بالابر ثابت
fixed disk U دیسک ثابت
fixed davit U جرثقیل ثابت
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed davit U davit gantrytype : syn
fixed echo U اکوی ثابت
fixed wheel gate U دریچه قرقرهای با محورثابت
heirs having fixed shares U ذوالفرائض
fixed time call U مکالمه در زمان معین و ثابت
fixed head disk U گرده با نوک ثابت
fixed term deposit U سپرده ثابت
fixed length record U رکورد با درازای ثابت
cost plus a fixed fee U هزینه بعلاوه حق الزحمه ثابت
fixed length record U مدرک با درازای ثابت
fixed ground water U اب زیرزمینی ماندگار
fixed input coefficients U ضریب نهادههای ثابت
fixed wing aircraft U هواپیما با بال ثابت
fixed length record U رکورد باطول ثابت
fixed head disk U دیسک با نوک ثابت
fixed interval schedule U برنامه فاصلهای ثابت
total fixed cost U کل هزینه ثابت
fixed disk [American E] U دیسک سخت [رایانه شناسی]
fixed word length U کلمه با طول ثابت
fixed disc [British E] U دیسک سخت [رایانه شناسی]
fixed-roof tank U سقفثابتمخزن
fixed exchange rate U نرخ مبادله ثابت ارز
fixed exchange rate U نرخ ثابت ارز
fixed post system U سیستم پستهای نگهبانی ثابت
fixed end moment U لنگر گیرداری
fixed-gear bicycle U دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
moment at fixed ends U لنگر سر گیردار تیر
fixed cost curve U منحنی هزینه ثابت
fixed numeric format U قالب عددی ثابت
fixed pitch propeller U ملخ با گام ثابت
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
fixed post system U سیستم پاسگاه ثابت
fixed production coefficients U ضرایب تولید ثابت
fixed program computer U computer program wired
fixed size records U رکوردهای با اندازه ثابت
fixed bed polymerization U بسپارش در بستر ثابت
fixed share of an heir U فرض در ارث
fixed selling price U قیمت ثابت فروش
fixed distance marking U خطمقطعثابت
fixed roller gate U دریچه چرخ قرقرهای ثابت
fixed ratio schedule U برنامه نسبتی ثابت
average fixed cost U هزینه ثابت متوسط
duplex fixed bed miller U دستگاه فرز دوبل
fixed slab buttress dam U سد با پشتبند ثابت
fixed word length computer U کامپیوتر با طول کلمه ثابت
fixed head disk unit U واحد دیسک با هد ثابت
fixed center turret lathe U ماشین تراش با مرکز ثابت
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
either way operation U ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
come into operation U قابل اجرا شدن
operation U عمل جراحی عمل
co-operation U همکاری مشترک
operation U دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation U مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation U ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation U بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation U به اجرا
operation U سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation U بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation U عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation U دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
co-operation U کار مشترک
not operation U عمل نقض
not operation U عمل نفی
operation U کارکرد
one way only operation U عملکرد فقط یک طرفه
one way only operation U عملکردتنها یک طرفه
operation U گردش
operation U عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation U عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation U فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation U به کارانداختن
operation U عمل کردن
operation U عملیات
operation U عمل
operation U عملکرد
operation U بهره برداری
operation U وابسته به عمل عملکرد
operation U گرداندن
operation U کارکردن با یک وسیله
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation U آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com