English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A firend last year and an aquaintance this year!. <proverb> U پارسال دوست امسال آشنا.
year to year fluctuation U نوسانات سالیانه
tenant from year to year U مستاجر یک ساله
All the year round. Yes in year out . U سالی دوازده ماه ( هر سال )
resident U که همیشه درکامپیوتراست
resident U ساکن
non resident U مقیم موقتی
non resident U غیر مقیم
non-resident U غیرمقیم
resident <adj.> U محل زندگی
resident U ما برای یک شرکت کار کند
resident U داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
non-resident U مقیم موقتی
resident U مقیم
resident U مستقر
resident U در جائی سکونت داشتن
resident U سکنه
resident U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
non-resident shareholder U سهامدار غیر مقیم
non-resident partner U شریک غیر مقیم [اقتصاد]
resident segment U قطعه مقیم
resident engineer U مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
minister resident U سفیر مقیمی که زیردست سفیرتام الاختیاراست
minister resident U صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
resident school U مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
resident program U برنامه مقیم
resident loader U بارکننده مقیم
minister resident U وزیر مقیم
memory resident program U برنامه مقیم در حافظه
non-resident citizen [American E] U شهروند غیر مقیم
non-resident alien [NRA] U بیگانه غیر مقیم
non-resident corporation [American E] U شرکت غیر ساکن
non-resident company [British E] U شرکت غیر ساکن
terminate and stay resident program U برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
terminal and stay resident program U برنامه مقیم پایانی ایستا
last year U سال گذشته
year in year out U همیشه
next year U سال بعد
last year U پارسال
New Year U سال نو
the f.of the year U برگ ریزان
year by year U همه ساله
New Year U سال جدید
next year U سال دیگر
off year U سال کم محصول
off year U سال کم فعالیت
off year U سال کسادی
in the year one U در زمان بسیار پیش
in the year U در سال 3491
in the a. year of U درسال فرخنده فال
d. year U سال میلادی مسیحی
year U سال
year U سنه
year U سال نجومی
year by year U سال بسال
each year U هرسال
year in year out U سال دوازده ماه
f.year old U پنج ساله
in the a. year of U درسال خجسته
within a year U در عرض یک سال
year and day U یک سال و یک روز
year-round همه ی سال
year-long U به مدت یک سال
year-long U یک ساله
year-round U در تمام مدت سال
year-end سال پایان
year-end U پایان سال
year-long U یک سال
year book U سالنامه
year and day U مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
New Year's Eve U شب سال نو
New Year's Eve U شب ژانویه
year-end U وابسته به پایان سال
year-end U سالپایانی
intercalary year U سال کبیسه
theater of the year U تئاتر سال
with each passing year U با گذشت هر سال
She shot up last year . U پارسال یکدفعه قد کشید
year-round <idiom> U همه ساله
quarter [year] U سه ماه
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
the year in question U سالی که مورد بحث است
year of age U سال عمر
from (since) the year one [American E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
tax year مالیات سالانه
During (in)the current year. U درسال جاری
By the end of the year U تا آخر سال
quarter [year] U دوره سه ماهه
In the year 2000… U درسال 2000...
work year U سال کاری
New Year's Day روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
academic year U سال دانشگاهی
academic year U سال تحصیلی
all the year round U در تمامی یا سرتاسر سال
calendar year U سال تقویمی
calender year U سال تقویمی
calender year U سال کامل تقویم یک سال
callendar year U سال
callendar year U سال جاری
civil year U سال عرفی
dear year U سال گرانی
dry year U خشک سال
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
dry year U خشکسال
early in the year U دراوایل سال
fiscal year U دوره مالی
leap year U سال کبیسه
light year U سال نوری
light-year U سال نوری
financial year U سال مالی
fiscal year U سال مالی
fiscal year U سال مالی سال جاری
he was born in the year U درسال 00000زائیده یامتولدشد
i wish you a happy new year U سال نو را به شما شادباش یاتبریک میگویم
vintage year U سال وفور محصول انگور
rainy year آبسال
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
school year U سال تحصیلی
tropical year U سال اعتدالی
tropical year U سال استوایی
the year past U سال گذشته
sidreal year U سال نجومی
sluggish year U سال رکود
sluggish year U سال کسادی
solar year U سال شمسی
sothic year U سال خورشیدی مصری
leave year U سال خدمتی
last year's produce U محصول پارسال
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
solar year U سال خورشیدی
i wish you a happy new year U سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
leave year U سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
wet year U سال پر اب
lunar year U سال قمری
water year U سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
vintage year U سال پرنعمت
natural year U سال طبیعی
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
it was sold at 0 year's p U بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
from (since) the year dot [British E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
to say so long to the end of the year U با سال پیش خداحافظی کردن
The consumption of suger has gone up this year . U مصرف شکرامسال با لارفته است
At the beginning of the month (year). U سرش ؟ بسنگ خورد
At the beginning of the month (year). U سر ماه ( سال )
apparent solar year U سال شمسی
apparent solar year U سال فاهری شمسی
platonic cycle or year مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
They live abroad for the greater part of the year. U آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
As part of my training, I spent a year abroad. U درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant U پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com