English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
final judgement U حکم نهایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
judgement U حکم محکمه
judgement U رای دادگاه قضاوت
judgement U دادرسی داوری
judgement U احکام
value judgement U قضاوت ارزشی
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
Last Judgement U روزقیامت - روزقضاوت
judgement U دادرسی فتوی
judgement U رای
judgement U داوری
judgement U قضاوت
judgement U حکم
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
pass a judgement U قضاوت کردن
sound judgement U عقل سلیم
render judgement on U حکم کردن درباره کسی
pronounce a judgement U فتوی دادن
judgement seat U دادگاه
judgement hall U دادگاه
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
judgement on merits U حکم ماهوی
judgement by default U حکم غیابی
judgement day U روز داوری
judgement day U روز رستاخیز
judgement debt U محکوم به
judgement debt U دادخواسته
judgement debtor U محکوم علیه
judgement debtor U دادباخته
contradictory judgement U نقیضه
contradictory judgement U نقیض
comparative judgement U قضاوت تطبیقی
law of comparative judgement U قانون قضاوت تطبیقی
meier art judgement test U ازمون قضاوت هنری مایر
final U فینال
final U نهائی
final U غایی
final U قاطع
final U غایی قطعی
final U نهایی
final U پایانی
final U اخرین
final value U ارزش نهایی
final U مسابقه نهایی
final U تهایی
final U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final U قطعی
final velocity U سرعت نهایی
final whistle U سوت پایان [ورزش]
final test U ازمایش نهائی
final term U جمله نهایی
final temperature U درجه حرارت نهایی
final state U حالت پایانی
final set U حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
semi-final U نیمه نهایی
final shaving U پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
semi-final U نیم پایانی
semi-final U مسابقات نیم پایانی
Cup Final U بازیفینال
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
final result U نتیجه نهایی
final report U گزارش نهایی
quarter final U یک چهارم نهایی
final diameter U قطر نهایی
final destination U مقصد نهایی
final demand U تقاضای نهائی
final decision U رای قطعی و نهایی
final cut U برش نهایی
final cinditions U شرایط فینال
final cinditions U شرایط پایانی
final assembly U نصب نهایی
final assembly U مونتاژ نهایی
final approach U مسیرنهایی فرود هواپیما
final approach U مسیر نهایی فرود
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final act U قطعنامه
final act U سند نهایی
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
final award U رای قطعی
quarter-final U یک چهارم نهایی
final drive U گرداننده نهایی
final drive U چرخ گرداننده نهایی شنی
final drive U محرکه محور عقب
final process U دستور اجرای حکم
final price U اخرین قیمت
final price U قیمت نهائی
final position U وضعیت نهایی
final payment U پرداخت نهایی
final payment U پراخت نهائی
final protocol U مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
final measurement U اندازه گیری نهایی
final heading U سمت پرواز یا حرکت نهایی
final heading U مسیر پرواز نهایی
final instrument U معادل act final
final goods U کالا برای مصرف نهائی
final goods U کالای نهائی
final invoice U صورت حساب نهایی
final protective fires U اخرین اتشهای حفافتی
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
final protective line U خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
and that is flat(final)!No arguments! U چون وچراهم ندارد !
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
final coordination line U اخرین خط هماهنگیها
full and final settlement U تسویه تمام و کمال
final awards judgements U احکام قطعی
final boiling point U نقطه جوش پایانی
final bomb release line U اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable. U بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com