Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
field of application
U
میدان کاربرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
application
U
تقاضای کار
application
U
موارد استعمال
application
U
اعمال
application
U
کاربرد
application
U
کاربرد استفاده
application
U
استعمال
application
U
درخواست نامه پشت کار
application
U
درخواست
application
U
به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
application
U
اجرا
on application
U
در زمان
[حالت]
درخواست
application
U
پیشنهاد
application
U
برنامه کاربردی استفاده
application
U
معمولا به صورت نوشته
application
U
تقاضا برای چیز
application
U
عرضحال
application
U
فرم تقاضا
application
U
کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
application
[for something]
U
درخواست نامه
[برای چیزی]
application documents
U
مدارک درخواستنامه
outward application
U
استعمال برونی یا خارجی
application credentials
U
مدارک درخواستنامه
application of a force
U
کاربرد نیرو
application
[applicability]
U
مفیدبودن
standby application
U
کاربرد جانشین
Application may be filed by ...
U
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
transactional application
U
برنامه کاربردی ثبت و ضبط
vertical application
U
برنامه کاربردی عمودی
microcompouter application
U
کابردهای ریزکامپیوتر
application
[applicability]
U
سودمندی
application
[applicability]
U
مقبولیت
application papers
U
مدارک درخواستنامه
application expenses
U
هزینه های درخواستنامه
[درخواست کار]
application of a force
U
فرود نیرو
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
application of load
U
کاربرد بار
application
[applicability]
U
قابلیت اجرا
application
[applicability]
U
قابلیت استفاده
application
[applicability]
U
عملی بودن
application of load
U
فرود بار کاربرد نیرو
written application
U
تقاضانامه
application heap
U
پشته کاربردی
application programmer
U
برنامه نویس کاربردی
nontransactional application
U
برنامه کاربردی غیر ثبت وضبطی
application programming
U
برنامه نویسی کاربردی
application programs
U
برنامههای کاربردی
application software
U
programs application
application software
U
نرم افزار کاربردی
application study
U
بررسی پذیرش اماد
application study
U
بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
application years
U
عمر مفید یک دستگاه
application years
U
مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
application heap
U
حافظه پایه
application program
U
برنامه کاربردی
application package
U
بسته کاربردی
credit application
U
تقاضای گشایش اعتبار
to withdraw an application
U
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
to grant an application
U
درخواست نامه ای را پذیرفتن
to file an application to somebody
U
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
brush application
U
رنگزنی با قلم مو
application for loan
U
تقاضای وام
application oriented
U
کاربرد گرا
application form
U
برگ درخواست
to reject
[refuse]
an application
U
درخواست نامه ای را رد کردن
to make an application
[to apply]
U
درخواست کردن
compressive load application
U
بار فشاری
FI'll in the job application form.
U
این برگ درخواست کاررا پرکنید
client based application
U
برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر
application of low to instances
U
تطبیق قانون با موارد
application oriented language
U
زبان کاربردی
server based application
U
برنامه کاربرد شبکه
systems application architecture
U
معماری کاربردی سیستم ها
point of application of a force
U
نقطه فرود نیرو
application program interface
U
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
mail application programming interface
U
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
mail application programming interface
U
مجموعه استانداردها
subsequent filing
[application, documents]
U
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
well field
U
حوزه تغذیه کننده چاه
to take the field
U
جنگ اغازکردن
field name
U
نام فیلد
To take field against somebody .
U
بر علیه کسی وارد شدن
to keep the field
U
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
right field
U
سمتراستزمین
to keep the field
U
درجای خودثابت ماندن
zero field
U
میدان صفر
zero field
U
بی میدان
field
U
میدان دید
field
U
توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field
U
صحرا
field
U
پایکار
field
U
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field
U
حوزه
field
U
دشت
field
U
دشت کشتزار
field
U
زمین بازی
field
U
زمین
field
U
زمینه رزمی صحرایی
field
U
کارگاه
field
U
میدان
field
U
بمیدان یا صحرا رفتن
field
U
میدان رزم صحرا
field
U
دایره
field
U
فرودگاه
field
U
رشته
field
U
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field
U
نوشتن داده روی PROM
field
U
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field
U
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field
U
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
U
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field
U
خارج اداره یا کارخانه
field
U
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
U
شاخه
[دانشی]
field
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
U
رشته
[دانشی]
field
U
میدانه
zero field
U
بی حوزه
field
U
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field
U
مشابه 4036
field
U
فیلد
field
U
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field voltage
U
ولتاژ میدان
field vector
U
بردار میدان
field template
U
قالب فیلد
field theory
U
نظریه میدانی
field theory
U
تئوری میدان ها
field theory
U
نظریه اساسی میدان
field trial
U
مسابقه تازیهای شکاری
field trip
U
گردش علمی
field survey
U
نقشه برداری زمینی
field type
U
از نوع جنگی
field type
U
نوع رزمی
field template
U
الگوی فیلد
field upgradable
U
سخت افزار قابل توسعه درمحل
field winding
U
سیم پیچ اهنربایی
field winding
U
سیم پیچی میدان
free field
U
میدان عمل ازاد
free field
U
حوزه ازاد
gold field
U
ناحیه زرخیز
grain field
U
گندم زار
gravitational field
U
میدان گرانش
soccer field
U
زمین فوتبال
grounded field
U
سیم پیچ متصل به زمین
high field
U
میدان قوی
ice field
U
سرزمین یخی
force field
U
میدان نیرو
flying field
U
میدان فرودگاه
fixed field
U
میدان ثابت
field wire
U
سیم صحرایی
field wire
U
سیم جنگی
field work
U
پژوهش میدانی
field work
U
کار در صحرا
field work
U
استحکامات صحرایی استحکامات
grain field
U
کشتزار
field work
U
کار میدانهای
field work
U
کار صحرایی
field worker
U
پژوهشگر میدانی
ice field
U
یخزار یخ شناور
field study
U
بررسی میدانی
field officer
U
افسر رزمی
field radio
U
بی سیم صحرایی
field radio
U
رادیوی قابل حمل صحرایی
field range
U
میدان تیر رزمی
field range
U
میدان تیرجنگی
field ration
U
جیره صحرایی
field ration
U
جیره رزمی
field rectifier
U
یکسوساز میدان
field regulator
U
نافم میدان
field privilege
U
امتیاز فیلد
field pole
U
قطب میدان
field point
U
سر تیر بسیار نازک
field officer
U
افسر رسته رزمی
field operating
U
عمل کننده در صحرا
field operating
U
فعال درصحرا رده صحرایی
field order
U
دستورالعمل رزمی
field order
U
دستورعملیاتی دستور رزمی
field pea
U
نخود سبز فرنگی
field piece
U
توپ صحرائی
field player
U
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field regulator
U
تنظیم کننده میدان
field rheostat
U
رئوستای میدان
field rheostat
U
تنظیم کننده میدان
field splice
U
وصله کارگاهی
field stockade
U
ذخایر صحرایی
field stockade
U
کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field storage
U
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field strcture
U
ساخت میدانی
field strength
U
شدت میدان
field shop
U
تعمیرگاه صحرایی
field shop
U
کارگاه صحرایی
field services
U
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field rheostat
U
رگولاتورمیدان
field round
U
یک دور تیراندازی صحرایی
field roving course
U
مسابقه تیراندازی جنگلی
field separator
U
جدا ساز میدان
field service
U
خدمات پایکار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com