Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
field event
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field event
U
مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
event
U
مسابقه
In the event I do not come.
U
درصورتیکه نیابم ؟( نیامدم )
non-event
U
نارویداد
non-event
U
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
event
U
پیشامد سرگذشت
event
U
اتفاق
event
U
رویداد
event
U
واقعه
event
U
ماوقع
event
U
عمل یا فعالیت
event
U
حادثه
in the event of
U
درصورت
in the event that
U
درصورتیکه
in the event that
U
چنانکه
in the event that
U
هرگاه
event focus
U
که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
event handler
U
گرا
event horizen
U
افق رویداد
event scheduling
U
زمان بندی رویدادها
exogenous event
U
رویداد برونی
fortuitous event
U
حادثه قهری
fortuitous event
U
حادثه جبری حادثه تصادفی
to be in attendance
[at an event]
U
حضور داشتن
[در مراسمی ]
[اصطلاح رسمی]
event driven
U
برنامه کامپیوتری یا فرآیند که هر مرحله اجرا مربوط به عملیات خارجی است
to disinvite somebody from an event
U
دعوت
[نامه]
کسی به جشنی را پس گرفتن
event file
U
پرونده رویدادها
in any case (event)
<idiom>
U
مطمئنا
jumping event
U
مسابقه پرش با نیزه یاارتفاع یا طول
one day event
U
مسابقه پرش یک روزه
circumstantial event
U
واقعه ضمنی
subsequent to that event
U
پس ازان رویداد
endogenous event
U
رویداد درونی
the bird is p of that event
U
مرغ وقوع ان رویدادرا ازپیش احساس میکند
supervening event
U
حادثه طاری
horizontal event numbering
U
شماره گذاری افقی وقایع
early event time
U
زودترین زمان وقوع یک واقعه
to withdraw the invitation to an event
U
دعوت
[نامه]
کسی به جشنی را پس گرفتن
black swan event
U
رویداد نادر و پیش بینی ناپذیر
latest event time
U
دیرترین زمان وقوع یک واقعه
latest event time
U
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
Good for you. Lucky you. There are only two possibilities(alternatives)In any event(case). At any rate.
U
درهر حال
to keep the field
U
درجای خودثابت ماندن
To take field against somebody .
U
بر علیه کسی وارد شدن
to keep the field
U
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field name
U
نام فیلد
right field
U
سمتراستزمین
to take the field
U
جنگ اغازکردن
zero field
U
بی حوزه
zero field
U
میدان صفر
well field
U
حوزه تغذیه کننده چاه
field
U
رشته
[دانشی]
zero field
U
بی میدان
field
U
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
فرودگاه
field
U
میدانه
field
U
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field
U
مشابه 4036
field
U
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
U
نوشتن داده روی PROM
field
U
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field
U
زمین بازی
field
U
دشت
field
U
میدان رزم صحرا
field
U
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
U
کارگاه
field
U
حوزه
field
U
میدان دید
field
U
زمینه رزمی صحرایی
field
U
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
U
دایره
field
U
دشت کشتزار
field
U
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field
U
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field
U
بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field
U
فیلد
field
U
شاخه
[دانشی]
field
U
میدان
field
U
خارج اداره یا کارخانه
field
U
پایکار
field
U
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field
U
بمیدان یا صحرا رفتن
field
U
رشته
field
U
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
U
صحرا
field
U
زمین
field theory
U
تئوری میدان ها
field trip
U
گردش علمی
field survey
U
نقشه برداری زمینی
field study
U
بررسی میدانی
field trial
U
مسابقه تازیهای شکاری
field theory
U
نظریه اساسی میدان
field type
U
از نوع جنگی
field template
U
قالب فیلد
field theory
U
نظریه میدانی
field template
U
الگوی فیلد
field type
U
نوع رزمی
field upgradable
U
سخت افزار قابل توسعه درمحل
field work
U
کار صحرایی
fixed field
U
میدان ثابت
flying field
U
میدان فرودگاه
force field
U
میدان نیرو
free field
U
میدان عمل ازاد
free field
U
حوزه ازاد
gold field
U
ناحیه زرخیز
grain field
U
کشتزار
field work
U
کار میدانهای
field work
U
استحکامات صحرایی استحکامات
field work
U
کار در صحرا
field vector
U
بردار میدان
field voltage
U
ولتاژ میدان
field worker
U
پژوهشگر میدانی
field winding
U
سیم پیچ اهنربایی
field winding
U
سیم پیچی میدان
field wire
U
سیم صحرایی
field wire
U
سیم جنگی
field work
U
پژوهش میدانی
grain field
U
گندم زار
field of regard
U
میدان دید
field order
U
دستورعملیاتی دستور رزمی
field pea
U
نخود سبز فرنگی
field piece
U
توپ صحرائی
field player
U
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field point
U
سر تیر بسیار نازک
field pole
U
قطب میدان
field privilege
U
امتیاز فیلد
field radio
U
بی سیم صحرایی
field radio
U
رادیوی قابل حمل صحرایی
field range
U
میدان تیر رزمی
field range
U
میدان تیرجنگی
field order
U
دستورالعمل رزمی
field operating
U
فعال درصحرا رده صحرایی
visual field
U
میدان دید
field of view
U
میدان دید
field of view
U
منظره
field of view
U
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
field of vision
U
میدان بینایی
field of vision
U
میدان دید
field officer
U
افسر عملیات صحرایی
field officer
U
افسر رزمی
field officer
U
افسر رسته رزمی
field operating
U
عمل کننده در صحرا
field ration
U
جیره صحرایی
field ration
U
جیره رزمی
field services
U
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field shop
U
کارگاه صحرایی
field shop
U
تعمیرگاه صحرایی
field splice
U
وصله کارگاهی
field stockade
U
ذخایر صحرایی
field stockade
U
کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field storage
U
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field strcture
U
ساخت میدانی
field strength
U
شدت میدان
field service
U
پشتیبانی سرویس رزمی
field service
U
خدمات رزمی
field rectifier
U
یکسوساز میدان
field regulator
U
نافم میدان
field regulator
U
تنظیم کننده میدان
field rheostat
U
رئوستای میدان
field rheostat
U
تنظیم کننده میدان
field rheostat
U
رگولاتورمیدان
field round
U
یک دور تیراندازی صحرایی
field roving course
U
مسابقه تیراندازی جنگلی
field separator
U
جدا ساز میدان
field service
U
خدمات پایکار
field service
U
تعمیر در محل
gravitational field
U
میدان گرانش
rugby field
U
زمین بازی رگبی
tension field
U
میدان کششی
intermediate field
U
میدان واسطه
track and field
U
وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
track and field
U
ه
track and field
U
چکش
track and field
U
دیسک و غیره
track and field
U
دو و میدانی
two phase field
U
میدان دو فاز
stray field
U
میدان هرز
sort field
U
فیلد مرتب سازی
sort field
U
میدان مرتب سازی
self consistent field
U
میدان خود سازگار
sensory field
U
میدان حسی
series field
U
میدان زنجیری
shunt field
U
میدان شنتی
signed field
U
میدان علامت دار
solenoidal field
U
میدان سولنئیدی
sort field
U
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort field
U
میدان جور کردن
uniform field
U
میدان یکنواخت
unprotected field
U
میدان حفافت نشده
vector field
U
میدان برداری
play the field
<idiom>
U
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
scalar field
U
میدان نرده ای
[ریاضی]
[فیزیک]
tensor field
U
میدان تانسوری
[ریاضی]
field tensor
U
میدان تانسوری
[فیزیک]
out in left field
<idiom>
U
از جواب صحیح دورشدن
To vacate the field .
U
میدان را خالی کردن
To enter the field .
U
وارد معرکه شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com