English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exit point U نقطه خروج
exit point U نقطه مرگ
exit point U نقطه خروجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exit U در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
exit U خروجی
exit U مرگ درگذشت
exit U عزیمت
exit U بیرون رفتن
exit U خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
exit U مخرج
exit U خارج شدن
exit U خروج
deferred exit U انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
error exit U در روی خطا
exit interview U مصاحبه پایان خدمت
emergency exit U خروج اضطراری
exit road U راه خروجی
port of exit U مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
exit road U راه خروج ازموضع یا سر پل یا منطقه فرود
exit splitter U شکافنده خروجی
exit poll U برخه پرسی
exit cone U خروجیمخروطی
normal exit U درروی عادی
Where is the emergency exit? U در خروج اضطراری کجاست؟
emergency exit U در خروج اضطراری
Emergeny exit . U پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
exit visa U مهرپاسپورت
beach exit U گذرگاه ساحلی
beach exit U معبر ساحلی
beach exit U محل خروجی اسکله
exit polls U برخه پرسی
exit turnstile U تیرچهاربازویگردندهخارجی
exit track U خروجیخطآهن
exit taxiway U خروجیجاده
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
high-speed exit taxiway U خروجیتاکسیوباسرعتبالا
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
not to point U بیرون از موضوع
point U پوینت
point U جهت مرحله
point U محل یا موقعیت
not to point U پرت بیجا
point out <idiom> U توضیح دادن
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
not to the point U خارج از موضوع
The point is that… U چیزی که هست
point U نشان میدهد
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point U حد
point U نقطه گذاری کردن
point U نقطه نوک
point U دماغه
point U محل
point U مرکز راس حد
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point U درصد
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point U نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point U نقط ه
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
on the point of going U در شرف رفتن
near point U نقطه نزدیک
to come to a point U باریک شدن
to come to a point U بنوک رسیدن
three point U فن 3 امتیازی کشتی
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
in point U مناسب
in point U بجا
in point U در خور
point to point U نقطه به نقطه
point to point U پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point U را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
to the point U مربوط بموضوع
to the point U بجا
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point U بطور نامربوط
off the point U بطور بی ربط
point four U اصل چهار
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
zero point U نقطه صفر
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
far point U برد بینایی
point U درجه امتیاز بازی
point U نوک گذاشتن
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
point U خاطر نشان کردن
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
point U نقطه
point U نشان دادن
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
point U متوجه ساختن
point U نقطه گذاری کردن ممیز
point U نوکدار کردن
point U گوشه دارکردن
to point to something U به چیزی متوجه کردن
point U نمره درس پوان
point U جهت
point U موضوع
point U ماده اصل
point U نکته
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
point U هدف
point U مسیر
point U مرحله قله
point U پایان
point U محل شروع چیزی
to point to something U به چیزی اشاره کردن
point U تیزکردن
point U اشاره کردن
point U محل مرکز
point U نشانه روی کردن
point U هدف گیری کردن
point U رسد نوک
point U راس
point U نوک
point U قطبهای باطری یاپلاتین
point U مقصود
point U اصل
point U سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point U باریک کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point U به سمت متوجه کردن
the point is U اصل مطلب این است
point U سر
point U امتیاز
point of support U نقطه اتکا
point of intersection U رابط
point of impact U نقطه اصابت
point of regard U نقطه دید
point of sight U نقطه دید
point of inflection U نقطه عطف
point of symmetry U نقطه تقارن
symmetry point U نقطه تقارن
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
point of loading U نقطه بارگیری
point of support U تکیه گاه
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
point of intersection U نقطه تلاقی
point of honour U موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
point of honour U قضیه شرف
point of presence U شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
point of intersection U نقطه تقاطع
point of intersection U نقطه بهم رسید
point of fracture U نقطه شکست
point of inflexion U نقطه عطف
point of impact U محل اصابت گلوله
point of tow U نقطه یدک ناو یا قایق
point of weld U نقطه جوش
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
pour point U نقطه جاری شدن
pour point U نقطه ریزش
pour point U نقطه سیلان
preequivalence point U پیش از نقطه هم ارزی
principle point U مبداء اصلی
projection of a point U تصویر نقطه
projection of a point U خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
projection of a point U خط مصور
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
quiescent point U نقطه استراحت
radix point U ممیز
radix point U نقطه مبنا
radix point U نقطه ممیز
point of the agenda U اصل مطلب فهرست برنامه
point operation U عمل نقطهای
point particle U ذره نقطهای
point plotting U رسم نقطه
point protector U سرمداد
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point scale U مقیاس امتیازی
point size U اینچ
point size U برای اندازه گیری نوع یا متن
point spread U امتیاز قابل انتظار
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point system U شرط بندی براساس امتیاز
point target U هدف کوچک
the salient point <idiom> U اصل مطلب
point target U اماج نقطهای
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
rear point U قسمت نوک عقب دار
point of fall U نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
nodal point U نقطه گرهی
percentile point U نقطه صدکی
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
pin point U کشف کردن
pin point U پیدا کردن
pin point U تعیین محل کردن
pin point U تعیین دقیق نقاط
pin point U اتی
pin point U نقطهای
pivot point U نقطه مفصلی
pivot point U لولائی
pivot point U نقطه چرخش ناو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com