English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exhaust gear U چرخ دندانه خروجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exhaust U خالی شدن بطور کامل
exhaust U تخلیه
exhaust U تخلیه کردن خروج
exhaust U خروجی
exhaust U تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhaust U لوله اگزوز
exhaust U خروج گاز یابخار
exhaust U اگزوز
exhaust U خروج
exhaust U در رو مفر
exhaust U تهی کردن
exhaust U نیروی چیزی راگرفتن
exhaust U خسته کردن ازپای در اوردن
exhaust U تمام کردن بادقت بحث کردن
exhaust in jector U اب رسان
exhaust manifold U چندراهی اگزوز
exhaust manifold U چند راهه خروجی
exhaust manifold U مانیفولداگزوز
exhaust pipe لوله اگزوز
exhaust fan U هواکش کارگاه
exhaust nozzle U نازل خروجی
exhaust passage U گذرگاه خروجی
exhaust pipe U لوله خروج بخار یا دود
exhaust stack U لولهاگزوز
exhaust air U هوای خروجی
dust exhaust U تخلیه گرد و خاک
exhaust chamber U اطاقک خروجی
exhaust chute U ناودان تخلیه
exhaust cone U مخروطی اگزوز
exhaust fan U بادبزن مکنده
exhaust fan U پروانه خروجی
combustion/exhaust U اگزوز-خروجبخار
exhaust duct U کانالاگزوز
exhaust pipe U لوله خروجی
exhaust gas U گاز خروجی
to exhaust one's efforts U منتهای کوشش را بعمل اوردن
exhaust velosity U سرعت خروج
exhaust cam U بادامک خروجی
exhaust valve U شیر خروج
exhaust valve U سوپاپ دود
exhaust system U سیستم اگزوز
exhaust system U سیستم تخلیه دود
exhaust stroke U ضربه خروجی
exhaust stroke U مرحله تخلیه
exhaust stroke U مرحله اگزوز
exhaust steam U بخار خروجی
exhaust port U دریچه خروجی
exhaust port U مجرای خروجی
exhaust connection U اتصال خروجی
exhaust guide vanes U پردههایراهنمایاگزوز
exhaust bin level U فاقد موجودی
exhaust bin level U اتمام موجودی
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
exhaust gas temperature U دمای گاز خروجی
bayonet exhaust pipe U قسمت پهن انتهای لوله اگزوز
exhaust valve housing U حوضینگ شیر خروجی
back-firing [detonating] exhaust U لوله اگزوز آتش گیر
to gear down U باعوض کردن دنده کندکردن
in gear U اماده حرکت
gear U اسباب لوازم
gear in U درگیری دو چرخ دنده
gear in U درگیر شدن
in gear U اماده
out of gear U ازدنده بیرون افتاده
out of gear U خراب
out of gear U ازهم سواشده
to gear up U باعوض کردن دنده تندکردن
gear U پوشش دنده دار
gear چرخ دنده
gear مجموع چرخهای دنده دار
gear U ادوات
gear U افزار
in gear U دایر
gear U انتقال دادن
gear U ابزار وسایل لباس مخصوص
gear U جعبه دنده
gear U پوشانیدن
gear U کردن اماده کارکردن
gear U الات جامه
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear دنده
to go out of gear U خراب شدن
to go out of gear U مختل شدن ازکارافتادن
gear cutter U فرز
pull gear U چرخ دنده بالابر
hoisting gear U چرخ دنده بالابر
high gear U دنده قوی خودرو
herringbone gear U چرخ دندانه جناغی
reduction gear U چرخ دنده کاهنده
running gear U قسمت حرکت کننده ماشین
spur gear U چرخ دندانه دار
spur gear U دنده ملخی
spur gear U دنده مهمیزی دنده خاردار
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing gear U عراده هواپیما وسایل فرود امدن
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
mess gear U وسایل غذاخوری
mess gear U جعبه فروف سرباز یا مسافر
step up gear U چرخ دنده افزاینده
low gear U دنده کندکن
loose gear U چرخ دندانه هرزگرد
planetary gear U دنده خورشیدی
planetary gear U جعبه دنده خورشیدی
planetary gear U چرخ دنده سیارهای
reduction gear U جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear U جعبه دنده کاهنده سرعت
landing gear U ارابه فرود
rocker gear U تنظیم جاروبک
steering gear U دنده سکان
steering gear U جعبه دنده فرمان
gear box U جعبه دنده گیرباکس
high gear <idiom> U آخر سرعت
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
riot gear U نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
gear housing U پوششچرخدنده
gear cable U کابلچرخدنده
steering gear U دنده فرمان
worm gear U چرخ دنده حلزونی
worm gear U دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear U دنده مورب
worm gear U دنده مارپیچی
valve gear U مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
tumble gear U چرخ دنده واسطه
tumble gear U چرخ واسطه
transmission gear U چرخ دنده انتقال
gear shift U دسته دنده اتومبیل
gear lever U دسته دنده اتومبیل
steering gear U جعبه فرمان
sun gear U چرخ دنده خورشیدی
switch gear U وسیله اتصال
synchromesh gear U گیربکس سنکرون
timing gear U چرخ دنده میل بادامک
gear wheels U چرخ های دندانه دار
gear wheels U چرخ دنده ها
bathing gear U لباس شنا [حمام]
bathing gear U لوازم شنا [حمام]
gear stick U دسته دنده اتومبیل
training gear U گردونه در سمت
spiral gear U چرخ دنده حلزونی
arrester gear U سیم نگهدارنده
crown gear U چرخ دنده محدب
differential gear U دنده عقب اتومبیل
driving gear U چرخ دنده محرک
elevating gear U چرخ دندانه بالابر
elevator gear U گردونه در ارتفاع
external gear U تاج دندانه خارجی
fishing gear U اسباب ماهیگیری
flight gear U لباس پرواز
four gear drive U گیربکس چهار دنده
foxer gear U صداساز
foxer gear U وسیله تولید صدا
fuse gear U متعلقات فیوز
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
gear assembly U مجموعه چرخ دنده ها
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
gear box U جعبه دنده
crank gear U چرخ دنده سر میل لنگ
control gear U دستگاه کنترل
compasition gear U چرخ دنده مرکب
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arresting gear U قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
back gear U یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
beaching gear U سرسره قایق
beaching gear U وسایل به ساحل کشیدن ناو
bevel gear U دنده مورب
bevel gear U دنده کرامویل
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
bevel gear U چرخ دندانه مخروطی
bell gear U چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
breathing gear U ماسک تنفسی
breathing gear U وسیله تنفسی
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
change gear U چرخ دندانه تبدیل
gear box U گیربکس
gear friction U اصطکاک چرخ دنده
gear wheel U چرخ دنده
gear grinder U ماشین پرداخت چرخ دنده
gear guard U جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear wheel U چرخ دندانه دار
gear level U تبدیل کردن
gear level U دسته دنده
gear ratio U نسبت چره دنده ها
gear pump U پمپ دندهای
gear ratio U نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear pump U پمپ روغن دندهای
gear quadrant U ماهک جعبه دنده
head gear U پوشش سر
gear cutter U دنده تراش
gear brake U ترمز سیستم انتقال
gear case U جعبه دنده
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
gear case U پوسته جعبه دنده
helical gear U چرخ دنده حلزونی
head gear U کلاه تمرین بوکس
gear cluster U مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
head gear U روسری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com